گـُوبـــاره | |||
Wednesday, June 25, 2014
در
آرزوی عافيت و جاودانگی
ای مرغ
خانگی
افتادهای
به پيسی ِ بی خود - روانگی
با آب
و خاک و دانه چه دلشاد و خامشی
قُد
قِد کنان خوشی
نُک می
زنی و چری و می فرامشی
هی وقت
می کُشی
دل
بسته ای به آخور ِ خوش آب و دانگی
ای مرغ
خانگی
نه شور
رفتن است تو را نه ترانه ای
نه از
هوای بال گشودن نشانه ای
شادی
به آب و دانه خود کُنج لانه ای
يعنی
کک ات نمی گزد از بی ترانگی
ای مرغ
خانگی
ای مرغ
عافيت که ز پرواز خسته ای
واداده
ای و گوشه دنجی نشسته ای
تا
رسته ای و مانده ای و بال بسته ای
داريد
با رزشک پلو هم نشانگی
ای مرغ
خانگی
Post a Comment Monday, June 23, 2014
اگر هيچ
يک از خطرهايی که ايران را تهديد می کند، آسيبی به آن کشور نرساند، روند ويرانگرِ
خشکسالی و ييامدهای زيستی آن تا چند دهه ديگر، بخش بزرگی از کشور را کويری و باير
خواهد کرد. بدبختانه در ايران، آگاهی همگانی زيستبومی بسيار اندک است. اين آگاهی
در کشورهای صنعتی چنان است که زمينه برپايی حزب های سبز و گروه های زيستبوم گرا را
ميدان داده است. دربسياری از آن کشورها، اهميت آب و هوا و آينده طبيعت با سياست
چنان درهم آميخته است که دولت هايشان ناگزير از داشتن برنامه و بودجه زيستبومی
هستند.
ايران
کشوری خشک و کم آب است و کويری بزرگ و بی جاندار در آن جا دارد. اين چگونگی چنان
آشکار است که نخستين جمله کتاب جغرافیای سال چهارم دبستان اين است که؛ "ایران کشوری خشک است. میزان
بارندگی کمتر و تبخیرآب نیز بیشتراز دیگرنقاط دنیاست. ایران ۹ برابر خشکتر از نرم
جهانی است." در چنين کشوری، مديريت زيستبوم و نيز دانش هايی که با آب و هوا و بوم بانی
سروکار دارند، بايد از پربهاترين امور آکادميک کشور باشند.
Post a Comment Sunday, June 22, 2014
اتحاد
جماهير شوروی، بزرگترين پروژه روشنفکری جهان در سده بيستم ميلادی بود که با شکست
روبرو شد. پيش از پيروزی انقلابی که به برپايی کشور شوراها راه بُرد، همه
آرمانخواهان جهان، از دانشمندان و روشنفکران غربی گرفته تا درس خواندگان کشورهای
استعمار شده و جهان سومی، دل و دين در گروی اين پروژه بزرگ روشنفکری جهانی داشتند
و برآن بودند که اين آخرين اميد انسان برای رهايی از چنگ و چنبرِ ستم امپرياليسم
جهانخوار و زندگی مسخ شده ماشينی ست. ايمان به اين انقلاب چنان بود استوار و
پايدار بود که بسيارانی پيروزی آن را خروسخوانِ پگاه آزادی انسان خواندند. برای
نمونه، هوشنگ ابتهاج (سايه)، در شعری نوشت که؛
ديگر اين پنجره بگشای که من
به ستوه آمدم از اين شبِ تنگ
ديرگاهیست که در خانه همسايه من
خوانده خروس.
البته
برای ما ايرانيان، شکستِ پروژه، "بازگشتِ به خويش"، هم دست کمی از آن
شکست بزرگ جهانی نداشت. ساليانِ سال به ما گفته بودند که داروی غرب زدگی جامعه ما،
همين بازگشت به گذشته خويش و بازسازی هويت بومی ست. الم شنگه خمينی نشان داد که
بازگشت به خويش، چه خطای نابخشودنی بزرگی بود. امروز نيز پيدايش گروه هايی چون؛
بوکوحرام و داعش، همچنان اين گناه بزرگ ما را در کوشش در بازگشت به خويش، به
يادمان می آورند.
Post a Comment Thursday, June 12, 2014
اگرچه گاه بررسی بخش هایی از گذشته، تنها از راه نوشته های بجا مانده از روزگاران پیشین میسر است، اما این کار را باید با چشمداشت به این نکته کرد که هرگز نمی توان از روی نوشته ای تاریخی، به حقیقت نویسنده و یا متن وی پی برد. این چگونگی از آنروست که هر متن در بستر زمان و مکان خود معنا پذیر است و اگر ما شناختی از زمانی که آن متن نوشته شده است، نداشته باشیم، نمی توانیم بار معنایی آن را بدرستی دریابیم. از اینرو، هر متن را باید با چشمداشت به سه بُردار ِزمان، مکان و بیان بررسید. یعنی در بررسی هر متن، باید نویسنده آن و زمان و مکان وی را نیز در نظر گرفت. برای نمونه، هنگامی که حافظ می گوید: "مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو"، اگر ندانیم که در زمان حافظ، "سبز"، نام رنگی بود که ما در فارسی مدرن به آن، "آبی" می گوییم، هرگز نمی توانیم دریابیم که مراد ِ حافظ از مرزع سبز فلک، آسمان آبی ست. نیز اگر چیزی درباره شیوه کشت و رزع و کاربرد داس و شکل آن ندانیم، هرگز معنای این مصرع را نخواهیم فهمید. البته برای دریافت معنای کاملِ مصرع پس از آن،( یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو)، حدیث و روایت نیز باید بدانیم. چنین است که می گویم هر متن تاریخی را باید در پیوند با پسزمینه زمانی و مکانی آن بررسید. البته اگر با آگاهی از همه آنچه گفته شد، با متنی روبرو شویم، باز نیز نمی توانیم با به حقیقت آن متن پی ببریم و نویسنده آن را نیز نشناسیم. نویسنده می تواند در متن نوشته خود غایب باشد. چگونه؟ نمونه آنچه می گوییم، دیوان امام خمینی ست. اگر کسی نام آن جناب را نشنیده باشد و بخواهد که از روی آثار منظومش او را بشناسد، ای بسا که به این نتیجه برسد که خمینی، رندی وارسته و رها از چنبره غرایز محدود کننده ای چون خشم و کوته نظری و سنگدلی و کین توزی و بدخواهی ست. انسانی با ذهنی سرکش و آزاد و آزادی خواه و نارام و عاشق پیشه و بذله گو! باور نمی کنید؟ پس باید نمونه هایی از شعر امام بیاورم و ارزشداوری در این باره را به شما واگذام: عاشقانه: دست من بر سر زلفین تو بند است امشب با خبر باش که پایم به کمند است امشب جان من درخور ِ یک بوسه ای از لعل تو نیست قدس من! باز بگو بوسه به چند است امشب لعل من برلب ِ چون لعل تو ای مایه ناز مگسی سوخته، بنشسته به قند است امشب ----- بوسه زد بادِ بهاری به لب سبزه به ناز گفت در گوش ِ شقایق، گل نسرین صد راز بلبل از شاخه گل داد به عشاق پیام که در آیید به میخانه ی عشاق نواز ------ هیچ دانی که زهجران تو حالم چون شد جگرم خون و دلم خون و سرشکم خون شد لب ِ شیرین تو ای می زده، فرهادم کرد جانم از هردو جهان رسته شد و مجنون شد تار و پودم به هوا رفت و توانم بگسست تا به تار سر زلف تو دلم مفتون شد ----- عارفانه: با شیخ بگو که راه من باطل خواند برحق تو لبخند زند باطل مــا گر سالک او منازلی سیر کند خود مسلک نیستی بود منزل ما ----- آنکه دل بگسلد از هردو جهان، درویش است آنکه دوری کند از این و از آن، درویش است نیست درویش که دارد کُله درویشی آنکه نادیده کلاه ِ سر و جان، درویش است خرقه و خانقه از مذهب رندان دور است آنکه دوری کند از این و از آن، درویش است ------ فاطی که به دانشکده ره یافته است الفاظی چند را بهم بافته است گویی که به یک دو جمله ی طوطی وار سوداگر ِ ذات پاک نایافته است. فاطی، بسوی دوست سفر باید کرد از خویشتن خویش، گذر باید کرد هر معرفتی که بوی هستی تو داد دیویست به ره، از آن حذر باید کرد ------- طنز: قم بدکی نیست از برای محصل سنگگ نرم و کباب اگر بگذارد بهر عبادت، حرم مکان شریفی ست خانم زیر نقاب اگر بگذارد حوزه علمیه دایر است ولیکن خانِ فرنگی مآب اگر بگذارد هیکل بعضی شیوخ، قدس مآب است عنینک با آب و تاب اگر بگذارد ساعت ده موقع مطالعه ماست پینکی و چُرت و خواب اگر بگذارد Post a Comment Sunday, June 08, 2014
گستره همگانی، حوزه گفتمان های اجتماعی و گفتگو کردن و خواندن و نوشتن درباره
آن هاست. آوردگاه ِ نبرد انديشه ها، ايده ها، ايدئولوژی ها و آرمان های فرهنگی
و اجتماعی برای برتری جويی بر يگديگر و راهيابی به ذهن و زبان مردم. هيچ انديشهای
بی گذر از اين گستره فراگير نمی شود و
به آينده راه نمی يابد. البته اين سخن بدان معنا نيست که هر انديشه ای که از اين
گستره می گذرد، بی ترديد راهی آينده می شود.
همه زيندگان ذاتی خودکامه و خويشتنخواه و برتری جو دارند. اين چگونگی در
ميان ميمون ها برآيند های چندی دارد که يکی از آن ها کوشش در ميدانداری گستره
همگانی ست (ميمون هميشه در صحنه؟). انسان نيز چون دسته ای از رسته ميمون های
برهنه، برتری جويی خويش را با نمايش طاووس وار خود در گستره همگانی خوش می دارد.
همين نوشته که اکنون در پيش روی شماست، کوششی در راستای اين چگونگی ست تا شايد
نام و نگاه مرا به گستره همگانی بکشاند و با اين کار، مرا از لشکر بی نام و نشانان
جدا کند.
گستره همگانی، ميدان نمايش انديشه ها و ايده های اجتماعی ست. هم از اينرو،
جنگ برسر چنگ اندازی برآن و بدر کردن ديگران از آن، هماره و در همه جا بوده و هست
و خواهد بود. همه آئين ها و ايدئولوژی ها و خُبرگان خيزش های اجتماعی، با پا
نهادن به اين ميدان، اهميت آزادی و برابری در آن را گوشزد می کنند. اما آنگاه که
يکی از آن ها برديگری چيره می شود و حکومت را در دست می گيرد، می کوشد تا با
ترفندهای گوناگون و بافتن آسمان و ريسمان بيگديگر، ديگران را از اين ميدان بدرکند.
بله، هر حکومتی گستره همگانی را جولانگاه يکه تازی ها و افسونگری های خود می خواهد
و ديگران را با داغ و درفش در همان ميدان، از آن تارومار می کند. رويدادهای
ناخوشايندی که در چند دهه گذشته در ميدان ها و خيابان های ايران رخ داده است،
نمونه هايی از اين چگونگی ست. بدار آويختن جوانان در گذرهای شلوغ، سنگسار کردن
زنان در ميدان شهر، به خاک و خون کشيدن گردهم آيی های مردمی، آتش زدن دفترها و
خانه های غيرخودی ها، همه برای نشان دادن توانمندی حکومت و بيهودگی کوشش های
رهايی خواه است.
در کشورهای دموکراتيک، گستره همگانی بسيار ارزشمند است و شيوه رفتارها و
کردارهای مردم در اين حوزه، پيرو قانون و هنجارهای ويژه ای ست. آزادی بيان، که
شايد پرنماترين ويژگی کشورهای دموکراتيک باشد، کليد دسترسی به گستره همگانی در اين
کشورهاست تا اين حوزه، ميدانی برای آزمايش
ايده ها و انديشه های همگانی باشد. داوری اين آزمايش نيز با مردم است. هرچه
آزادی در سرزمينی کهنسال تر و ريشه دارتر باشد، مردم آن سرزمين پاسداران شايسته تری
برای گستره همگانی می شوند. آبديدگی در اين حوزه سبب می شود که بازار بند بازان
و باند بازان و هوچی گران و در اين ميدان هماره کساد باشد.
اما بدبختانه درکشورهای پيرامونی و بحران زده، گستره همگانی، جولانگاه
دشمنان مردم آن کشورهاست. در پيوند با ايران می توان گفت که اين گستره دو ويژگی
آشکار دارد؛ نخست آن که ما دو گستره جدا از يگديگر داريم که يکی در درون ايران و
ديگری در گستره رسانه ای برونمرزی ست. در حوزه نخست، سال هاست که حکومت نظامی
برقرا بوده است. حوزه ديگر نيز اکنون – بيش و کم - در دست رسانه های خارجی ست که به
زبان فارسی برای مردم ما شبانه روز، نشخوار ذهنی فراهم می آورند تا ما را هر بيش
از پيش گمراه تر و گيج تر کنند. هريک از اين رسانه ها تاکنون توانسته است ده ها
روشنفکر نوخاسته برای ما بسازد و از آن بدتر، فهرست گفتمان هايی را که بايد در
گستره همگانی رسانه ای ما مورد بررسی قرار گيرند، پديد آورد.
راستی آيا هرگز از خود پرسيده ايد که چرا اين همه آخوند فکلی در بحث های
گوناگون تلويزيون ها و راديوهای فارسی زبان خارجی شرکت می کنند. يا آن که از کجاست
و چراست که هريک از ما می توانيم آسان چندين نوانديش دينی را نام ببريم اما از
آوردن نام يک زمين شناس و يا ژن پرداز ايرانی ناتوانيم؟
Post a Comment Tuesday, June 03, 2014
مقاله ای که لينک اش را دراينجــا می گذارم، هرگزآنگونه که بايد خوانده نشده و مورد بررسی قرار نگرفته است. اگرنتيجه ای که نويسندگان اين پژوهش از کار خود گرفته اند، درست باشد، آنگاه بايد تاريخ نيم سده از
دوره ساسانيان را از نو نوشت.
Post a Comment |
يادداشت های ابراهيم هرندی eh118@yahoo.com نوشته های ديگر:مقاله ها و يادداشت ها برآيش هسـتی شعـــر طنـــــز پيوندها:کتاب های من بايگــانی:
August 2004
January 2005 May 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 April 2007 May 2007 June 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 February 2009 March 2009 April 2009 May 2009 August 2009 September 2009 October 2009 November 2009 December 2009 January 2010 April 2010 May 2010 August 2010 November 2010 December 2010 January 2011 February 2011 July 2011 October 2011 November 2011 December 2011 September 2012 October 2012 December 2012 January 2013 February 2013 March 2013 April 2013 July 2013 August 2013 September 2013 October 2013 January 2014 February 2014 April 2014 May 2014 June 2014 July 2014 August 2014 September 2014 October 2014 November 2014 December 2014 January 2015 February 2015 March 2015 April 2015 May 2015 June 2015 July 2015 August 2015 September 2015 November 2015 December 2015 January 2016 March 2016 April 2016 May 2016 July 2016 August 2016 September 2016 October 2016 November 2016 December 2016 January 2017 February 2017 March 2017 April 2017 May 2017 June 2017 September 2017 October 2017 December 2017 April 2018 May 2018 June 2018 July 2018 August 2018 September 2018 October 2018 November 2018 December 2018 January 2019 February 2019 June 2019 September 2019 October 2019 November 2019 February 2020 March 2020 April 2020 May 2020 June 2020 July 2020 August 2020 January 2021 February 2021 March 2021 April 2021 August 2021 September 2021 October 2021 June 2022 July 2022 September 2022 October 2022 November 2022 December 2022 February 2023 March 2023 April 2023 May 2023 June 2023 July 2023 August 2023 September 2023 October 2023 November 2023 December 2023 February 2024 March 2024 April 2024 May 2024 June 2024 July 2024 August 2024 September 2024 October 2024 November 2024 |