گـُوبـــاره
 

Thursday, June 26, 2025


خودشان آوردند، خودشان هم می برند. 


 اسلام سیاسی را امریکایی ها ساختند و بعنوان بخشی از برنامه ضد کمونیستی در نیمه دوم سده بیستم میلادی به خاورمیانه آوردند. مرادم از اسلام سیاسی، گونه ای از اسلام است که چشم اندازش از جهان پس از مرگ، به جهانِ زندگان کشیده شد و پیروان اش بجای پرداختن به اصول و فروع دین و شب اول قبر و برزخ و دوزخ و آمرزش و گفتمان هایی از این  دست، به روز و روزگار این جهانی خود پرداختند و دین و مذهب خود را با دین ها و آئین ها و ایدولوژی های زمان برانداز و مقایسه کردند. در ایران، اسلام سیاسی کوشید تا نگاه مومنان را از آسمان به زمین آورد و آنان را سنگربانانِ مبارزه با کمونیسم کند تا از پیشروی کمونیسم روسی بسوی آب های گرم خلیج فارس جلوگیری کنند. تا پیش از چگونگی، مذهب وسیله ی گذر از این جهان ناپایدار، بسوی سعادت پایدارِ اخروی پنداشته می شد.   

 

حکومت اسلامی ایران، بازتاب این برنامه ی جنگ سردِ آمریکا با شوروی بود که از نیمه دوم سده بیستم میلادی در ایران آغاز شده بود. اکنون که روزگار دیگر شده است و اسلام سیاسی خطری برای اهداف راهبردی اسرائیل در خاورمیانه پنداشته می شود، امریکایی ها آمده اند تا منطقه را از وجود اسلامیست های سیاست کار پاکسازی کنند. این واگویه ی زبانزد که: خودشان آوردند و خودشان هم می برند" اکنون بار دیگر در یادها زنده شده است و بازگفت می شود.

 

سیاست در ایران و برخی دیگر از کشورهای خاورمیانه در سده ی گذشته، پیرو نیازهای استراتژیک کشورهای غربی، بویژه امریکا بود. با آغازِ جنگ سرد، پس از جنگ جهانی دوم، امریکایی ها ایران را کشوری مذهبی می خواستند تا بتوانند از گسترش نفوذ شوروی جلوگیری کنند. از اینرو، در دوران پهلوی دوم که "شاه اسلام پناه" خوانده می شد، اسلام در ایران با کمک حکومت، جان تازه ای گرفت و حکومت کوشید تا آن را با هویّت و ملیّت ایرانی پیوند دهد. شعارِ "خدا، شاه، میهن" همیشه و در همه جا از کتاب های درسی گرفته تا آگهی های اداری و جشن های حکومتی دیده و شنیده می شد. شاه نه تنها آخوندهایی را که پدرش تارومار کرده بود، به شهرهای بزرگ بازگرداند و به بزرگذاشت بسیاری از آنان پرداخت، بلکه دست آنان را در برپایی حوزه های اسلامی و ساختن مسجد و حسینه و بازسازی امامزاده ها و نیایشگاه ها و کتابفروشی های مذهبی و نشریات و مجالس روضه خوانی و مداحی و هیئت های سینه زنی و زنجیز زنی و تغزیه خوانی و دیگر آئین های مذهبی باز گذاشت. او خود در ماه محرم بانی روضه خوانی می شد و در شب عاشورا سیاه پوش، به مجلس "عزای حسینی" در مسجد سپهسالار می روفت. شاه هم قران چاپ کرد و هم به زیارت حج و عتبات می رفت و هم در هنگام سفر، از امام جمعه تهران می خواست که دعای سفر برای رفع بلا در گوشش بخواند. یکبار در فرودگاه مهرآباد، امام جمعه تهران از این که شاه جلیقه ی ضدگلوله نپوشیده بود، اظهار نگرانی کرده بود و شاه در پاسخ او گفته بود: جای نگرانی نیست. قرآن در جیب ام دارم.

 

سیاست امریکا در آن  زمان، ایرانِ اسلامی را خندقی میان شوروی کمونیستی و آب های گرم خلیج فارس می دانست.  پایاندادِ این سیاست، حکومت اسلامی به سرگرگی خمینی شد. از این چشم انداز شالوده ی سیاسی حکومت اسلامی ایران را می توان امریکایی خواند، زیرا تا پیش از هرگز هیچ آخوندی نه هوای شاه شدن کرده بود و نه می توانست چنان اندیشه ای را به ذهن خود راه دهد. اسلامی که در سده ی بیستم میلادی در خاورمیانه به دایره قدرت وارد شد، دو شاخه داشت: یکی اسلام شیعی به سرکردگی خمینی و دیگر اسلام سُنّی که اخوان المسلمین در مصر پرچمدار آن بودند. البته پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، هواداران این دوگونه اسلام سیاسی، کم کم روش و منشی ضد امپریالیستی بخود گرفتند و چشم انداز سیاسی آنان، مبارزه با فرهنگ و تمدن غربی در راستای پاکسازی سرزمین های اسلامی از "کفار غربی" و بیرون راندن یهودیان از سرزمین فلسطین شد. بازتاب این دگرگونی، پیدایش حکومت های خمینی، طالبان، داعش، حوثی و شکل گیری گروه ها و گروهک های مذهبی مانند الشباب و بوکوحرام بود. 

 

امریکایی ها در چندسال گذشته، بسیاری از این حکومت ها و گروه ها و گروهک ها را یا مانند حکومت طالبان خودی و دست آموز کرده اند و یا  نابود. اینک نوبت به آخرین و بزرگترین گروه، یعنی حکومت اسلامی ایران رسیده است. البته از نگاه لابی های افراطی صهیونیستی، کشورهای دیگری مانندِ ترکیه و پاکستان و عربستان سعودی نیز باید در دهه های آینده برای هموار کردن برنامه های راهبردی آنان ویران و نابود شوند.  اگرچه حکومت های ترکیه و پاکستان و عربستان سعودی از این برنامه آگاه اند، اما انگارخامنه ای و ایل و آل اش، با خوش خیالی ابلهانه ی ویژه ی آخوندهای روستایی، در دهه های گذشته در زمین صهیونیست ها بازی کرده اند. سردمداران ترکیه سال هاست دریافته اند که حکومت اسرائیل در پی یافتن رخنه های سیاسی و اجتماعی برای نفوذ در آن کشور برای ایجاد هرج و مرج و نابسامانی در راستای تجزیه ترکیه است.

سعودی ها هم با این ادعا که اگر عربستان سعودی با پشتیبانی امریکا به سوئیسِ خاورمیانه تبدیل شود، نمایشگاه خوبی برای نشان دادن سیستم لیبرال دموکراسی غربی در جهان اسلام خواهد بود. یعنی هرساله میلیون ها زایری که برای انجام ناسکِ حج به مکه ومدینه می آیند، با چشمان خود می بینند که دوستی این کشور با امریکا، چه میزانی از رفاه و پیشرفت برایشان به ارمغان آورده است. آنگاه از خود می پرسند که براستی چرا ما مسلمانان باید با دستاوردهای فرهنگ غربی مخالف باشیم؟ چرا حکومت های کشورهای اسلامی باید شعار "مرگ بر امریکا" بدهند؟ چرا ما باید فریب دیکتاتورهای حاکم بر کشورهای خود را بخوریم با ارزش های فرهنگ غریبی مخالفت کنیم؟ با این منطق، سعودی ها می خواهند کانون قدرت در امریکا را متقاعد کنند که حکومت سعودی، نقش استراتژیک ویژه ای در جهان اسلام دارد که باید آن را تا جاودان در شکل کنونی اش، در هر نقشه ای که برای آینده ی خاورمیانه کشیده می شود، نگاه داشت.   

البته تجربه جنگِ ضربتی اسرائیل با ایران نشان داد که با بمباران هوایی نمی توان خیزش مردمی بپا کرد و حکومت کشوری را تغییر داد. نکته دیگر در این راستا این است که ارتش اسرائیل هنوز با هیچ ارتش حرفه ای ورزیده و توانمندی رویارو نشده است. اگر این ارتش روزی و یا شبی در برابر ارتش ترکیه یا پاکستان آتش افروزی کند، توانِ هماوردی آن آشکار خواهد شد.  

دنبـــاله...



Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway