گـُوبـــاره
 

Thursday, May 08, 2025


پرسـش 


بودن بهانه بود

برای ندیدنِ چشم انداهای باز

و گریز از آب شدن

برهنه در آفتابِ آواز

و فرار از پرواز.

 

وقتی بهار

با سایه بانی از گل ابریشم

در شوخنای روشن اردیبهشت نشسته بود

من سیم خاردار خود بودم

و هیچ چیز

با هیچ کس

سخنی برای گفتن نداشت.

 

ما میوه های تلخ کدامین کرانه ایم

که همه ی درها برویمان بسته می شود؟

و شاهرگ هایمان

هماره در حسرت آن خالی بزرگ

تیر می کشد؟

 

من شورِ پابرهنه دویدن

بر مرغزارهای ترنم را 

هرگز در نیافتم..

 

شبدر

"به من چه"- بود

من هیچ

از هیچ

نپرسیدم

و در پای فواره ی خون سینه زدم.

 

اکنون شما بگویید

من کیستم؟

کجایم؟

اینجا کدام گردنه،

از جغرافیای تاریخ است؟



Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway