گـُوبـــاره
 

Monday, December 24, 2007


نکتــــــه 


درچند سال گذشته هرچه درباره شاعران و نويسندگان نامدار ايرانی خوانده ام، همه بررسی هايی روان شناسيک و يا جامعه شناسيک از کارهای آنان بوده است. در هريک از اين بررسی ها، نويسنده با بافتن آسمان و ريسمان به يکديگر، کوشيده است تا نشان دهد که فلان شاعر ويا نويسنده، روشنفکری همه- دانا بوده است و درد و درمان را می شناخته است و کارهايش نسخه هایی زمانمند برای دردهای بی درمان ايران بوده است. چنين است که امروز خواهنده و خواننده کتابهای ادبی فارسی، با باورهای سياسی نيما و دست اندازهای روانی هدايت آشناست اما درباره ارزش ادبی کارهای آنان کمتر خوانده است. ما ده ها روايت درباره خودکشی هدايت و نمادها و نشانه های روانکاوانه آن و شخصيت های بوف کور داريم، اما تاکنون کسی به بررسی ارزش ادبی اين اثر، جدا از بستر تاريخی و سياسی آن نپرداخته است.

البته بررسی زمينه های تاريخی، روانی، سياسی و اجتماعی فرآورده های فرهنگی و هنری، کار ناروايی نيست اما نکته اينجاست که چرا در بررسی آثار ادبی ما به گوهر هنری اين آثار بهايی داده نمی شود و هماره زمينه های اجتماعی و نشانه های سياسی برجسته می شود؟ چرا " ادبيت" ادبيات، عيار ِ ارزشمندی برای سنجش آن نيست؟

به گمان من پاسخ اين پرسش را بايد در اين نکته که پيش تر بدان اشاره کردم، جست. اين که جهان ذهنی ما در سده گذشته شکلی سياسی به خود گرفته است و برداشت ها و يادداشت ها ی ما را زمينه ای سياسی داده است. از اينرو اکنون همه چيز ما سياسی ست؛ کار و بار و بازرگانی و صنعت و ادبيات و هرآنچه که می تواند سياسی نباشد. اين فضای ذهنی، گفتمان "هنر برای هنر" را برنمی تابد و هماره می کوشد تا ادبيات را از باورهای اخلاقی زمان بارور کند.
در همين راستا چندی پيش معاون برنامه ريزي و اقتصادي استاندار قزوين از چشم انداز ديگری به فرهنگ و هنر گفته بود که : "فرهنگ و هنر در مقایسه با تکنولوژی و صنعت مقولاتی کم اهمیت و فاقد توجیه اقتصادی و ظرفیتهای لازم برای سرمایه گذاری هستند."


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway