گـُوبـــاره
 

Tuesday, December 04, 2007


برآيش؛ زيبايی، هنر و عشق 


4. ويژگی های عشق.

علت عاشق ز علت ها جداست
عشق اسطرلاب اسرار خداست

(مولوی)

برخی از رفتار شناسان، عشق را گونه ای بيماری روانی می دانند زيرا که خوشه ای از رفتارهای عاشقان، مانند شيفتگی، فريفتگی، والگی و سرگرمی و دلمشغولی هماره آنان را در بيمارانی که ناهنجاری های رفتاری دارند و گاه به کسی يا چيزی پيله می کنند و به بزرگ نمايی بيهوده چيزی می پردازند، نيز می توان ديد. از چشم اين رفتار شناسان، عشق، آفتاب تابناک و دلپذير و درخشانی ست که بردل و جان انسان می تابد و با مات کردن چراغ خرد، همه واهمه ها و نگرانی ها و دغدغه های روزمره انسان را از ميان برمی دارد و انسان را سرگرم و دلگرم و اميدوار و شنگنده می کند و جويباران و رودباران جانش را غلغله زن و سرشار و روان می سازد و جان و جهانش را پايکوبان، به هلهله و سرور وامی دارد. هم چنين است جهان ديوانگان برتافته که کاربرد بی رويه و بيمارگونه انرژی ذهنی شان، خنياگر شوخ و شنگ و خوشخواه درون آنان را به شادی و پايکوبی بی دليل وا می دارد.

دنبــاله...


Post a Comment
Comments:
سلام ابراهیم جان

ممنون، خیلی جالب بود. در این باره آنقدر حرف برای گفتن هست که آدم نمی داند از کجا شروع کند. حرف های پراکنده ای مثل این که خیلی ها هرگز عاشق نمی شوند. تجربه خودم در مشاهداتم از دیگران به من می گوید که همین طور است. راستی چرا؟ آیا برای عاشق شدن باید شخصیت ویژه ای داشت؟ اگر خود عشق را با وسائل علمی نشود محک زد دست کم این جور بررسی ها را که در باره اش می شود کرد.
یا این که گفته اند عشق تنها در جدائی و به وصال نرسیدن است که زاده می شود و دوام می یابد، مثلاً در نقاطی که رابطه ی دوستانه ی دختران با پسران آزاد نیست مثل شهرستانهای کوچک ایران، عشق های شدید و سوزان و انفجاری با عاقبت تراژیک دیده می شود! برخلاف کشورهائی که در آنها رابطه ی دو جنس مخالف منعی ندارد. یک دلیل دیگر برای این حرف این که، بیشتر عشقهائی که به زناشوئی ختم می شوند به زودی می میرند! ء
چند نکته دیگر
1-برای من این موضوع حل نشده که رفتارهای امروزین مردم را با تئوری مورد نظر شما چطور می شود توضیح داد: مثلا این را که خیلی از مردم، به خصوص در کشورهای پیشرفته، تمایلی به خانواده تشکیل دادن و بچه دار شدن ندارند و بنابراین آن مسئله استراتژیک ماندگاری ژن ها را داوطلبانه مسکوت می گذارند. از دیدگاه شما توضیحی در این باره هست؟ حدس می زنم عنوان نوشته اش باشد خودکشی ژن خودخواه در اثر به تباهی کشیده شدن غرایز در جهان امروز! البته قضیه انقدرها هم امروزی نیست. نیچه در ابتدای قرن بیستم از تباهی غرایز انسانها و پیامدهای آن گفت.

2-فکر می کنم "عشق به گردآوری" را نتوانیم جزء زیر شاخه های عشق رده بندی کنیم! اگر اشتباه نکنم مولیر در تعریف شعر گفته که شعر (که به نظرم خویشاوند نزدیک عشق است) بعضی موضوعات را نمی تواند در خودش بگنجاند، مثلا شعر حزن انگیز و دلخراشی که خسیسی در غم از دست دادن مالش بسراید آدم را فقط به خنده می اندازد. اریک فروم هم در بررسی اش به نام هنر عشق ورزیدن از عشق به فرزند و عشق به همسایه و بیگانه یا همان عشق برادرانه انسانی سخن گفته اما اشاره ای به عشق مال و منال نکرده است.

3-بالاخره به نظر شما عشق بیماری هست یا نه؟
منتظر بقیه اش هستم. باز هم تشکر.

مرجان
 
مرجان خانم عزيز، سلام

با سپاس از شما بايد بگويم که پاسخ دادن به پرسش های شما در اينجا ممکن نيست. خوشبختانه اين پاسخ ها در يادداشت های آينده مورد بررسی قرار خواهد گرفت. صبر انقلابی داشته باشيد

کامروا باشيد

ابراهيم
 
Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway