گـُوبـــاره
 

Saturday, May 16, 2009


واکنشی ناخود آگـاه 


ادبيات هرفرهنگ آينه آرزوهای دارندگان آن فرهنگ است و نه برتاباننده ارزش‏ های آن. همانگونه که زندانی هماره در آرزوی آزدای‏ ست، ادبيات مردم سرزمينی که خود را در بند می پندارند نيز، سرشار از ستايش آزادی و آزادگی ‏ست. در فرهنگ فارسی تاکنون بيشتر نويسندگانی که در پی يافتن گواه تاريخی و پشتوانه ی ادبی برای بزرگ نمايی فرهنگ خود بوده ‏اند، اين چگونگی را وارونه می پنداشته ‏اند، يعنی که وجود موج ‏های گران انسان دوستی و گذشت و مهرورزی و آزادانديشی درادبيات فارسی‏‏ را نشانه ی وجود اين ويژگی‏ ها در فرهنگ ايرانيان دانسته ‏اند. به گمان من اين اشتباهی بسيار بزرگ و گمراه کننده است زيرا که درآن "آرمان ‏ها" بجای "واقعيت ‏ها" پنداشته می شود.

اين چگونگی بدان می ماند که ما روياهای موجنده در فيلم‏ های هندی را واقعيت ‏های زندگی هندی ها بپنداريم و صحنه ‏های زنگين آن‏ها را نمادی از زندگی خوش آب و رنگ آنان. البته اگرچنين می‏‏ بود، ديگر اين فيلم ‏ها برای سينماروان در هند، هيچ کششی نمی توانست داشته باشد. نيز چنين است ازرش ‏های نهفته در شعرهای مولوی و حافظ و سعدی که نشانه نبود آن‏ها در روزگار آنان است. اين آثار، سخن از فرهنگی می گويند که بايد باشد و نيست. از مهر و دوستی و باهمی. از آزادی و آبادی و شادی.

البته پرداختن به اخلاق و کوشش در بومی کردن ريشه ‏های پيدايش آن در اين روزگار، تنها ويژه روشنفکران ايرانی نيست. اين درگيری ذهنی، جهانی ‏ست و بازتابی از اهميت اخلاق در فرهنگ مدرن اروپايی ‏ست که همگان را دارای حقوق برابر انسانی می پندارد. انديشه برابر پنداری حقوقی همگانی را بايد بزرگترين رويداد حقوقی جهان پنداشت. يکی از بازتاب ‏های اين رويداد، ورشکست کردن ساختارِ اخلاقی همه نگرش‏ های پيشين بود. اين ورشکستگی سبب شد که جهانيان به بازنگری ارزش ‏های اخلاقی چشم انداز خود بپردازند و در پی بازسازی آن ‏ها برآيند. بسيارانی در اين راستا کوشيدند تا ريشه ‏های اخلاق مدرن را در آئين و فرهنگ خود بجويند. برای نمونه؛ برخی از مسلمانان گفتند که گفتمان "برابری"، در فرهنگ مدرن غربی، همان گفتمان "برادری"، در فرهنگ اسلامی‏ ست. نمونه ديگر، اين ادعای برخی از ايرانيان است که حقوق بشر، دو هزار و پانصد سال پيش از آن که به ذهن غربی‏ ها برسد، بفرمان کورش، پادشاه ايرانی جهانگير شده بود. گفتنی ‏ست که فرهنگ همه ملت ‏ها، پراز افسانه‏ های اين چنينی ‏ست. اين افسانه های دل-خوش-کن، خود خُرد بينی و کمبودهای فرهنگی را درمان می کنند و زندگی در دهکده جهانی را پذيرنده می ‏سازند.

به گمان من پرتو افکنی برارزش‏ های اخلاقی ادبيات پيشين و بزرگ نمايی آن، واکنشی ناخودآگاه از سوی مردم کشورهای پيرامونی به غير بومی بودن اخلاق مدرن است.


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway