گـُوبـــاره
 

Sunday, April 19, 2009


پرســـــــش 


به سجده می رود
و برخاک مرده بوسه می زند
و تاری از کلاف درهم "امن يجيب"
ورای خويش می تند
با فوت و فنی عتيق که او راست

اين گونه ديو و دد از خود می رماند
تا بماند و خاری باشد درچشم آب و آفتاب

از زهدان کدام زينده ای
که استغفارت تار و مار شادی‏ست
و آئين‏ات انکار ِ آدميزادی؟

از کدام جهنم دره ای
که برشور و شادی روی ترش می‏کنی
و کوچه بر آفتاب می بندی؟


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway