گـُوبـــاره
 

Monday, April 10, 2006


نگرش ايرانی 


5. فرهنگ تهيدستی

پيش تر گفتيم که نگرش ايرانی، مفهومی فرهنگی، پيچيده، و چند رويه است که برآيند های آن را بايد در رفتارهای جمعی، هنجارهای همگانی، رويدادهای تاريخی، انگاره های زبانی، و نيز در ادبيات و هنر وشهرسازی وهمچنين شيوه آيش و روش و روش پديدارها و انديشه ها و روندها پی جست. سازه های سازنده اين نگرش؛ ذهنيت پيرامونی، فرهنگ بسته تهيدستی و بيداد و افسانه باوری ست. اين همه را در باره نگرش های ديگر نيز می توان گفت، اما چيزی که اين نگرش را ايرانی می کند، تاريخ ايران زمين و ويژگی های زيستبومی ايران است.

در بخش های پيشين، با بررسی ذهنيت پيرامونی، گفتيم که نگرش ايرانی آب و رنگی از اين نگرش دارد و فرهنگ تهيدستی سازه ديگری از اين نگرش است. و اکنون بررسی فشرده اين فرهنگ.


بزرگترين و ريشه دارترين فرهنگی که در تاريخ بشر هماره با او بوده است، فرهنگ تهيدستی ست1. اين فرهنگ در پرتو کمبود سازه های زيستی، يعنی خوراک و نوشاک و پوشاک و هرآنچه انسان برای ماندگاری نياز دارد، شکل می گيرد. در گذشته اين فرهنگ در سرزمين های خشکسال و بی بهره و بيابانی شکل می گرفت و امروزه، بازتاب زندگی در سرزمين های تهيده و ناداری ست که چيزی برای فروش در بازارهای جهانی ندارند، مانند؛ مالی؛ سومالی؛ بنگلادش و بسياری از کشورهای آفريقايی و آسيايی.

فرهنگ تهيدستی، فرهنگ زندگی هماره برلبه پرتگاه نيستی ست. اين چگونگی سبب می شود که مردم در چنان جامعه ای همگان را هماره درديدرس خود داشته باشند تا اگر يکی برديگری در کاری برتری جويد، راز آن پيشرفت بيابند و آنان نيز چنان کنند. چنين است که در جامعه تهيدست جايی برای فردانيت و خصوصيت نيست و آنچه در جاهای ديگری "محرمانه" خوانده می شود، در چنين جامعه ای " دو- دوزه بازی"، و پنهان کاری شمرده می شود. زندگی برلبه پرتگاه، جايی برای آزمايش و تجربه و خطا نمی گذارد و همگان می بايد هماره با کاربرد کمترين کالا، بيشترين بازدهی را داشته باشند. در چنين فرهنگی، ادبيات و هنر نيز در خدمت شيوه زيستی ست و اخلاق و آداب ِ زيربنايی آن شيوه را وامی تاباند.

فرهنگ تهيدستی، فرهنگی همسايه خوی جانوری ست و ريشه در رفتارها و کردارهای برآيشی انسان دارد. اين فرهنگ، انسان را بی گذشت، رشک بر، مطلق گرا، خود خواه و قبيله ای بار می آورد و رفاه انسان را با چشمداشت به چگونگی دسترسی او به فرآورده های زيستبومی تعريف می کند. فرهنگ ِ تهيدستی، فرهنگ ِ "همه برای يکی" است و آن يکی، نمادی از خويشتنخواهی و ديگر- ستيزی هر فرد در آن جامعه است. فرهنگ تهيدستی، فرهنگ ِ رو در رويی بی مياندار با زيستبوم و زندگی و جهان است و پروردگان چنين فرهنگی، ساده انديش، آسان خواه و افسانه پذيرند.

به گمان من فرهنگ تهيدستی را يکی از سازه های سازنده نگرش امروزی ايرانی به جهان بايد پنداشت. بازتابهای اين فرهنگ را در بسياری از رفتارها و کردارهای ايرانيان می توان ديد.

فرهنگ تهيدستی در راستای هراس انسان از مرگ شکل می گيرد و همه ترفندهای آن در دورادور بهره وری هر چه بيشتر ِانسان از زيستبومش پديد می آيد. چنين است که هدف اساسی اين فرهنگ، گريز از مرگ است. اين چگونگی، پروردگان اين فرهنگ را مجالی برای آينده نگری و پرداختن به برنامه های بلند و دراز مدت نمی دهد. فرهنگ فقر، فرهنگ اينجا و اکنون و ماندگاری و درجا زدن تا جاودان است. چنين است که جوامع تهيدست هماره همسان و تغيير ناپذيرند و هرگونه دگرگونی با دلخوری و نگرانی شکل می گيرد.

تا پيش از پيدايش نفت، فرهنگ بسياری از مردم جهان، فرهنگ تهيدستی و ناداری بود. اين چگونگی پس از رنسانس در پاره اروپا دگرگون شد. پيدايش ماشين و توليد انبوه، بازرگانان اروپايی را در پی يافتن مواد خام و مشتری به آنسوی آب روانه کرد. از آن پس، توليد انبوه به فرهنگ ديگری نياز داشت که از قناعت و صرفه جويی و اصراف تهی باشد. اين روند را پالايش نفت و کاربرد آن بعنوان خون دراقتصاد مدرن، چند چندان کرد. شايد اگرکشف نفت و گشودن چاه های آن نبود، چرخه صنعت و اقتصاد درجهان هرگز به شکل کنونی آن دور برنمی داشت و بسياری از دستاوردهای الکترونيک کنونی هرگز پديد نمی آمد. شايد آنچه را که به نگاه مدرن به هستی و بازتابهای آن نسبت می دهند، ناشی از پی آمدهای کاربرد زيربنايی نفت دراقتصاد جهان باشد و با پايان يافتن آن جهان به روال تاريخی خود، به روش کند پيشين بازگردد. شايد.

پيدايش صنعت و تکنولوژی و توانايی توليد انبوه، پيدايش فرهنگی را سبب شد که مصرف بيشتر را نشانه زندگی بهتر می پندارد. اين فرهنگ درکشورهای اروپايی جامعه های پُر ريخت و پاشی پديد آورد و مصرف سرانه مردم را يکباره به ده ها برابر افزايش داد.2 از ديدگاه اين فرهنگ، انسانی که در دوران توليد انبوه می زيد، ديگر نگران مرگ ِ ناشی از کمبود خوراک و نوشاک و پوشاک نخواهد بود. پس، از اين چشم انداز، انسان در لبه پرتگاه نيستی نمی زيد و می تواند و بايد در زندگی شاد و آزاد باشد و در زيستبومی آباد زندگی کند. هنگامی که انسان از " غم ِ نان" می رهد، خود را از مرگ اندکی دورتر می پندارد و به انديشه ها و آرمان ها و آرزوهايی می پردازد که تا پيش از آن او را زمان و شرزه پرداختن بدانها نبود. اين گونه است که هنر و ادبيات و فلسفه در روزگار آبسالی و رفاه بارورتر می شود.


....................................
1. فرهنگ تهيدستی(Culture of Poverty) گفتمانی دامنه دار در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی ست.

2. Throw Away Society

(دنباله دارد)


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway