گـُوبـــاره | |||
Saturday, December 23, 2023برخی از ریشه های تاریخیِ رویداد بزرگی که اکنون، “نگرشِ مدرن”، نام
گرفته است را باید در قرون وسطا، بویژه در سده سیزدهم میلادی پی جست. درآن سده،
پیشامدهای پیاپی فرهنگی، دینی، اقتصادی، رزمی و جغرافیایی بسیاری رُخ داد که بیش
از پیش ذهن و زبان و جهان غربیان را دگرگون کرد. چندی از آن رویدادها این هاست؛
هنگامه ی ترجمه، جنگ های صلیبی، شکست های مسیحیان صلیبی از خوارزمیان و نیز از
عثمانیان، برپایی امپراتوری عثمانی، رسیدن چنگیز مغول به اروپا، پیدایش فرهنگ
نوشتاری، توپ، تفنگ و رسیدنِ آسیاب بادی از خاورمیانه به اروپا. در سده سیزدهم، برگرداندن آثارِ فیلسوفان یونانی و بسیاری از اندیشمندان ایرانی و عرب از زبان های عربی به لاتین آغاز شد. در فهرستِ این آثار، می توان از اندیشه های ارسطو، افلاطون، فیلوپونوس، بقراط، جالینوس، طالس، ارشمیدس، فیثاغورث، بطلمیوس، هرودوت، ابن سینا، فارابی، الکندی، اخوان الصفا، ابن طُفیل، موسی بن میمون و کتاب های پایه ای برخی از آن بزرگان، مانندِ؛ قانون، شفا، احصاء العلوم، تهافت الفلاسفه، تفسیرِکبیر و رساله های بسیاری از اندیشه های فیلسوفان یونانی با حاشیه نویسی اندیشمندانی چون ابن رشد، الکندی، فارابی و پورِ سینا، به زبان های اروپایی برگردانده شد. این آثار، با خود نگرش های غیرِدینی و خِرَدمدار را، که برای غربیان تازگی داشت، بهمراه آورد و زمینه ساز پیدایش شخصیت های علمی بزرگی مانند توماس اکوینوس، که او را پدر نگرش مدرن می خوانند، شد. یکی از بازتاب های این چگونگی، رفتنِ آموزش و پرورش از کلیساها و آموزشگاه های دینی، به دانشگاه های نوبنیاد مانند، آکسفورد و کمبریج در انگلستان و تولوز و اورلین و مونتپُلی یر در فرانسه، رُم و فلورانس در ایتالیا و مارسیا و پلانسیا در اسپانیا، و نیز موجِ دومِ ترجمه آثار فیلسوفانِ یونانی از زبان عربی و آشناییِ اندیشمندانِ کاتولیک با کسانی مانند ابوریحان بیرونی، ابن سینا و خواجه نصیرطوسی بود. آشنایی توماس اکوینوس و همگنانِ او با آثار ارسطو از راه نوشته های ابن سینا سبب شد که برای نخستین بار، نگرشِ دینی اربابانِ کلیسا که تا آن زمان تنها نگرشِ راستین انسان به هستی پنداشته می شد، با دیدگاه های دیگری که برای کاتولیک های اروپایی تازگی داشت، روبرو شود. این رویارویی، ذهن بسیاری از دست اندر کارانِ دستگاه کلیسا را به کوشش و کندوکاو، در راه یافتن راهی برای مبارزه با نگرش ها و چشم اندازهای کفرآمیزِ وارداتی واداشت. امروزه برخی از پژوهندگانِ تاریخ اندیشه، با اشاره به پیایندهای هنگامه ی ترجمه، براین باورند که چون آثار فیلسوفانِ یونانی، با لعابی از مشربِ عرفانی و نگرش شاعرانه ی پورِ سینا، به غرب رسید، زمینه را برای قانون، اخلاق و حقوق مدرن، آماده کرد.۱ کوچ دانش پژوهی و دانش جویی از کلیسا به دانشگاه، ریشه در این پذیره ی خِرَد- بنیاد داشت که پژوهندگان حقیقتِ هستی باید دست از پرداختن به متون کهن و افسانه های دینی بردارند و پدیده های جهان را در پرتو خِرَدِ نقادِ خود، به گونه ای که به آزمایش و سنجش تن در دهد، شناسایی کنند. این پذیره اندک، اندک، حوزه دانش را از دین جدا کرد و یکی را گستره ی آزمایش و پژوهش و درک و دریافت و دیگری را گستره ی پذیره های عاطفی و خیالی دانست. اهمیتِ آوردنِ اندیشه های فلسفی و منطقی به اروپا، خِرَد را در شکل نهادینه ای جایگزینِ خرافه کرد. چنان بود که در غرب، دورانی آغاز شد که سپس تر آنرا، “دوران روشنگری” نام نهادند. Post a Comment Wednesday, December 20, 2023شبِ یلداست، ننشین خانه، برخیز و بیا امشب
دلم تنگ است و با من، بی تو
دائم برسرِ جنگ است Post a Comment Monday, December 18, 2023زندگى، شگفت ترين چيستان هستى است و خود-آگاهى پديدارى به شگفتى ذات هستى. اين كه ما از هستن خويش در جهان آگاهيم و مى توانيم خود را درسويی و جهان را در سويى ديگر بپنداريم، چنان شگفت است كه ذهن همه فيلسوفان ژرف انديش گيتی را در چنبر پـُرکشش ِ خود داشته و دارد. بخود آمدن ِ بخشی از هستی و جدا پنداشتنِ خیالواره ای بنامِ "من"، از ديگر پدیده های جهان، چنان شگفت و تعريف گريز است که نوشتن درباره ی آن را بايد به زمانی ديگر وانهيم. سخن در اين یادداشت، درباره ی دستاوردهای شگفت انسان است. دستاوردهايی که هريک به گونه ای، چشم انداز بشر را دگرگون کرده است. 1. کشاورزی نخستِين دستاورد بزرگ انسان، رو آوردن او به کشاورزی ست. پيش از پيدايش کشاورزی، انسان به گونه ديگری می زيست و می انديشيد. در آن روزگاران همه ی هّم و غم او گردآوری توشه مورد نياز برای پرکردن شکم خود بود. فرهنگ بود، هنر نيز. اما نوع و کيفيت فرهنگ و هنر در آن روزگار هيچگونه همگونی با آنچه ما امروزه از اين دو، مراد می کنيم، نداشت. فرهنگِ جامعه ی کوچنده، فرهنگ زيستن بر لبه لغزانِ پرتگاه و راه رفتن برروی پلی سست از ريسمان است. اگر فرهنگ های امروزی راهنمای چگونه زيستن بدانیم، فرهنگ کوچند گانی را که پيش از پيدايش کشاورزی می زيستند، باید فرهنگ چگونه نمردن و گريختن از بلايای روزمره بپنداریم. هنر نيز در آن روزگار، ابزار ذهنیِ برآوردن نيازهای نخستينِ انسان بود و نه پٌرانه ای برای رهاندن انسان از آزارِ یکنواختی زندگی و روزمرگی. هنگامی که انسان در پرتو کشاورزی توانست برای اولين بار به انباردن ِخوراکِ بيش از نياز خويش بپردازد، ساختارِ روانی او و شيوه ی خويشتنداری و زيستبانی و شهرداری او به گونه ی شگفت آوری دگرگون شد. از آن پس، همگان را نياز به کار کردن هماره نبود، زيرا که يک کشاورز می توانست با برداشتن هفتاد دانه از يک، توشه ی هزاران نفر را فراهم آورد. آن هزاران نيز می توانستند به کارهايی ديگر بپردازند. و چنان شد که امروزه ويژه کاری ها و مهارت های شگفتی آوری پديد آمده است. پس کشاورزی را بايد چشمه ی زاينده و زير بنای اقتصادیِ تمدن و فرهنگ و هنر ِ پايدار بشر دانست. 2. سکولارازیسیون يکی ديگر از دستاوردهای شگفت انسان، زمينی کردن زندگی و رازهای آن است. پيش تر از پيدايش اين نگرش که زاده ی روزگار روشنگری است، رازهای چيستی هستی و کيستی انسان و چرايی و چگونگی زايش و رويش و روش پديدارها، همه آسمانی و ريسمانی بود. مرادم از ريسمانی اين است که همه چيز در پنداره انسان با ريسمانی ناپیدا به آسمان وصل بود و هرچه دل ِ استاد ازل می خواست با آن سرنخ ها می کرد. پيش پنداره ی اين نگرش اين بود که همه ی جهان آفريده ی آنی نيروی آسمانی است و راه ها و چاه ها همان هايی است که در کتاب های دينی آمده است. نگرش مدرن پس از رنسانس، تومار افسانه ای اين همه را درهم پيچيد و برآن انگ "خرافه" زد. از آن پس هر پديده ای می بايست با شيوه های روشمند ِ خرد پذير بررسی و تعريف می شد. امروزه جای بنچاق های باورهای کهن، در بخشِ باورشناسیِ موزه های آثا کهن است نگرش سکولار، ريسمانها را گسست وپديدارهای زمينی ِ آسمان آويز را "زمين
خيز" کرد. از آن پس انسان ديگر نه تنها "اشرف مخلوقات" انگاشته نشد
بل، که خلقت او نيز افسانه ای کهن پنداشته می شود. اندیشه ی سکولاریسم سیاسی، با
جدا کردنِ دین از دولت، سرچشمه ی پذیرشِ اتوریته، یعنی آنچه "مشروعیت"
خوانده می شود را از آسمان به زمین آورد و از خدا به مردم منتقل کرد. این چگونگی،
رشته ی ربّانی میان خدا و شاهان را گسست و صندوق رای را سرچشمه قدرتِ و اتوریته ی
دولت کرد. اکنون دیگر نه هیچ شاهی سایه ی خدا خوانده می شود و نه هیچ حاکم و
فرمانروایی نماینده ی او برروی زمین. این گونه است که باید سکولاریسم را در زُمره
ی بزرگترین دستاوردهای شگفتِ انسان دانست. يکی ديگر از دستاوردهای بزرگ انسان، کشف اتم است. اتم کوچکترين واحد سازنده ی ذرات
جهان است که شناسايی آن دست بردن در پديده های جهان را ممکن کرده است. اگرچه
دموکریت فیلسفوف یونانی در روزگارِ باستان به وجود این پدیده پی برده بود، اما
شناسایی آن رویدادی تازه در روزگار روشنگری بود. اين شناسايی سبب پيدايش رشته های
دانشی تازه و داروهای بسیاری برای درمان دردهای بی درمان انسان شده است. کشف اتم،
همانند يافتن کليد انبانِ رازهای پديدارهای جهان است. اين چگونگی سپس به دستيابی
انسان به چیزی بنام "ژن" کشيده شد و سپس تر به وجود پدیده ی شگفت دیگری
بنام (DNA) که هر دو از دستاوردهای بزرگ روزگارماست. هر ژن دربردارنده ی برنامه ی زايش و روش و روش بخشى از كالبد گياهان و جانوران است. ژن بخشى از هر ملكول كروموزوم است كه در هسته ی ياخته هاى جانداران جا دارد و از اسيدى بنام (DNA) ساخته شده است. اگرچه زيندگان گونه هاى مختلفى دارند اما ساختار شيميايى مولكول هاى همگون ساز آن ها در همه ی باكتری ها، ويروس ها، قارچ ها، گياهان و جانوارن يكسان است. شناسايى ژن نه تنها به سبب پيدايش دانش هاى بسيارى چون ژن شناسى، ژن پردازى، ژن درمانى و رشته ها و مهارت های دیگر شده است بل كه بنياد دانش هاى ديگرى چون زيست شناسى، پرشكى و روانشناسى را نيز دگرگون كرده است. اگر اتم کليد گشايش راز پديدارهاست، ژن نيز کليد رازهای تن و جانِ زيند گان و DNA، الفبای آن رازهاست. ژن پردازى به معناى توانايى دستبرد در ساختكار ژن، بزرگترين رويداد تاريخى در دانش
زيست شناسى در سده ی كنونى ست. اهميت اين رويداد در اين است كه تاكنون همه
زيستارانِ جهان اسير ژن هاى خود بوده اند و چون ابزار نگهدارى و ترابرى آن ها از
نسلى به نسل ديگر رفتار مى كرده اند. اما اکنون فنِ ژن پردازى، ژن ها را به فرمان
انسان در آورده است و او را در ويرايش و پرداخت آن ها در راستاى درمان و بهزيستى و
ماندگارى توانمندتر کرده است. يكى ديگر از دستاوردهاى شگفت انسان، پى بردن به نسبيت نگرش انسان از پديدارهاى جهان و تعريف هاى آن هاست. نسبيت به ما مى آمورد كه معناى هر پديده، پيوندى نزديك با چشم انداز معنا كننده آن پديده و زاويه ديد او و همچنین در جایگاه آن پدیده در گیتی دارد. از اينرو، هيچ حقيقت مطلق و جاودانه اى در جهان وجود ندارد وهر حقيقت با توجه به زمان و مكان وموقعيتِ معنا كننده اش معنا پذير است. اين چگونگى، انسان را در شناسايى جايگاه چيزها در جهان توانمندتر کرده است و تعريف ها را دقيق تر و درست . اين كه انسان بداند كه هر نگرشى در چارچوب زمان و مكان و بيانِ و قاب و قالبِ ويژه ی خود معنا دارد، مى تواند از افتادن انسان در چاله "ظلام يقين" و درجا زدن او در آن جلوگيرى كند. نسبيت به ما مى آموزد كه در رفتارها و كردارهاى خود هماره نگرنده و هشیار باشيم و از داوری های شتابزده بپرهیزیم و يادمان باشد كه درستى چيزی از زاويه ی ديدِ ما، نشانه ی درستى قطعى آن براى همگان نمى تواند باشد. فراتر از آن آگاه باشیم که "درستی" خود برساخته ای ذهنی ست که می تواند نادرست باشد. 5. ناخودآگاه يكى ديگر از دستاوردهاى انديشگى بشر، پى بردن به وجود ناپدیده ای بنامِ "ناخودآگاه" و نقش آن در رفتارها و كردارهاى انسان است. تا پيش ازپيدايش اين انديشه بوسيله زيگموند فرويد، همگان رفتارها و كردارهاى خود را ناشى از انديشه هاى آگاهانه خود مى دانستند. فرويد با بررسى نقش نيروى آرمان هاى سرخورده و منكوب شده در ناخودآگاه انسان، دریافت که بخش بزرگى از رفتارهاى انسان ريشه در آرمان ها و آرزوهاى برباد رفته ی او دارد و بخش بزرگى از آنچه ما خِرد مى خوانيم، بربنياد نابخردى استوار است. اگرچه اکنون ما در روزگارِ ارجمندی هشیاری و خِرَد زندگی می کنیم اما بخش بسیار کوچکی از کُنش ها و کوشش های روزمره ی ما با آگاهی و هشیاری و حسابگریِ خردمندانه سروکار دارد. فروید آگاهی انسان را به نوک کوه یخی مانند کرده است که برروی آبِ دریاست و از بخش بزرگِ زیرِینِ خود که در زیرِ اب است بی خبر است. آن بخش زیرین همان ناخودآگاه آدمی ست.(1) 6. برآیش هستی انديشه برآيشى چارلز داروين - كه چگونگى پيدايش زيندگان برروى زمين را به سادگى نشان داده شده است- يكى دیگر از دستاوردهاى بزرگ انسان است. اين تئورى، شيوه ی پيچيده ی همگون سازى گياهان و جانوران را چنان ساده و زيبا بيان كرده است كه واتاب هاى آن در زمانى كمتر از صد سال، بنياد بسيارى از دانش هاى مدرن را دگرگون كرده است و بسیاری از باورهای بنیادی روزگارِ کهن را به بایگانی موزه های آثار فولکلوریک فرستاده است. درپايان بايد گفت كه آنچه در اينجا آمده است، شمّه اى از دستاوردهاى شگفت انديشه
انسان است. هدف من در اين یادداشت، يادآورى دستاوردهاى نه چندان آشكار بشر بود و
گرنه كيست كه از اهميت برق و تلفن و آنتى بيوتيك و اينترنت و پاستوريزاسيون و حقوق
بشر و هوشِ مصنوعی و هزار و يك دستاود سودمند ديگرآگاه نباشد. .........................………
Post a Comment Tuesday, December 12, 2023اُسکار وایلد مردم را به دو دسته بخش بندی کرده است؛ یکی آن ها که مردم را گروه بندی می کنند و دیگر آن ها که چنان نمی کنند. نکته ای که می خواهم در اینجا بنویسم، مرا در رده نخست می گذارد و آن این است که در یک دسته بندی اختیاری می توان گفت که هر کشورِ پیرامونی در جهان کنونی دارای دو فرهنگ است؛ یکی فرهنگ بومی و دیگر فرهنگی که ریشه در ارزش های مدرنِ غربی دارد. این چگونگی در بسیاری از سرزمین هایی که امروزه “کشور”، خوانده می شود – بویژه کشورهایی که تجربه استعمار رسمی نداشته اند، سبب دوگانگی ملی شده است و ملت تازه ای را در برابر ملت بومی آن کشورها پیدا شده است. این نکته ی تازه ای نیست اما اهمیت آن هنگامی آشکار می شود که با بیاد داشتنِ آن و از چشم انداز این بینش، به رویدادهای سیاسی آن سرزمین ها بنگریم.
این رویدادِ تاریخی، دوگانگی بزرگی در ساختارسیاسی بسیاری از کشورهای جهان پدید آورده است که می توان آن ها را کشورهای دو ملیتی خواند. کشورهایی که یکی از آن دو ملت همواره با زور ِ سرنیزه، دیگری را خاموش می دارد. نمونه این کشورها؛ ترکیه، مصر، ایران، الجزایر، اندونزی، پاکستان است. گفتیم که این چگونگی در ایران درپی ِ رویارو کردن فرهنگ های بومی و غربی، ملت ابراهیم را رویاروی ملت ایران نهاد.
این گونه، بخش فزاینده ای از مردمِ آن کشورها، ملیت تازه ای در آن
کشور پدید آورده اند که زمینه ساز بسیاری از کشمکش ها و جنگ های داخلی می تواند
باشد. این دو ملت در هر سرزمین، نه زبان یکدیگر را می فهمند و نه همدیگررا به
رسمیت می شناسد.
Post a Comment Friday, December 08, 2023جایی که انسان رستگاری را تنها برای خودش می خواهد و برنامه ی یکنفره برای رسیدن به بهشتِ خیالی خود دارد، همه ی راه ها برای همگان به دوزخ می رسد. انسان، جانوری گروه زی از رسته ی پستانداران است که مانندِ دیگر همرستگانِ خود، در پرتوِ داد و ستدهای دیداری، شنیداری، پدیداری، عاطفی، تجربی، اقتصادی و اجتماعی با همسانانِ خود می روید و می آموزد و انسان به معنای اجتماعی آن می شود. پستاندارن در کنارِ یکدیگر روزگار می گذرانند و از دیدن همدیگر در گله و گروه، دلگرمی و نیروی سازگاری با زیستبوم خویش و امیدِ ماندگاری می گیرند و سلامت تن و جانشان در تنهایی و تکزیستی زیان می بیند. انسان نیز بدینگونه، در پیوند با وجود و حضورِ دیگران می زید و به زندگی خود معنا می بخشد. اهمیتِ همزیستی در زندگی انسان چنان است که جدا کردن او از دیگران، از دیرباز مجازات پنداشته می شده است و هنوز نیز زندانی کردن بزه کاران و ناسربراهان، در بسی بیش از بسیاری از سرزمین ها، از هرگونه گوشمالی دیگری رواتر انگاشته می شود و رایج تر است. انبوهی از پژوهش های ایمنی شناسیک و روانشناسیک نشان داده است که تن و جانِ تکزیان و گوشه نشینیانِ مردم گریز، بسی آسیب پذیرتر از دیگران است. آنان هم آسان تر از گروه های دیگر در رویایی با میکروب ها و ریروس ها ناکاره می شوند و هم روانتر بسوی ناخوشی های روانی سُر می خورند. اگرچه زیستن با دیگران همیشه و در همه جا، گرفتاری های خود را دارد و می تواند کلافه کننده و سرسام آور باشد، اما تنهایی و تنها زیستن برای بسیارانی روانکاه و آسیب رسان است و میانگین عمرِ تنهایان، بسی پایین تر از دیگران است.(۱) شوربختانه ما اکنون در جهانی زندگی می کنیم که شیوه ی شکل گیریِ روابط تولید، توزیع و مصرف، سودِ بیشتری از جدا کردنِ مردم از یکدیگر و برتر پنداری زندگی تک زیستی می برد. چنین است که در دوسده ی گذشته، شکل شهرها بسود خانه وارهای کوچک و افرادِ تک زی دگرگون شده است. این چگونگی بجایی رسیده است که اکنون دیگر همزیستی با چند خانه وارِ دیگر در یک خانه و گروه که روزی عادی پنداشته می شد، در شهرهای بزرگ شدنی نیست. اکنون گروه زیان به بیرون از شهرها رانده شده اند و در کمون ها و کیبوتس ها زندگی می کنند. البته این روند در همه جا، با برنامه ریزی عمدی شکل نگرفته است، بلکه نیاز جامعه صنعتی به لشکرهایی از کارگرانِ چابک سوار و آماده برای جابجا شدن در پاسخ به نیازهای بازار سبب پیدایشِ آن شده است. کارگر ماهری که ناچار از رفتن از روستا به شهر و یا از شهری به شهرِ دیگر است، بناگزیر باید از خانواده و قوم و قبیله ی خود جدا شود. هم چنین دانشجوی دوره دیده ای که دیگر تابِ ماندن با خانواده خود را ندارد و خود را تافته ی جدا بافته ای ازآنان می پندارد، ناچار از جدایی از آن هاست. این گونه است که شیرازه ی زیست گروهی از هم گسسته می شود و تکزیستی در جامعه رونق می گیرد و راه برای دگرگونی های آشکار و پنهانی باز می شود که کسی را یارای شناسایی و شمارشِ همه ی آن ها نیست. ………………
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/29407030 Cacioppo S, Capitanio JP, Cacioppo JT. Toward a neurology of loneliness. Psychological Bulletin 2014;140(6):1464-1504 Post a Comment Sunday, December 03, 2023و تلمبار هزار پُشته
کُشته شهر در زیرِ
آوار جان می دهد
دوزخی از غرور و غریزه با تانک و توپ راه می گشاید و با آتش و خون به پیشوازِ فردا می رود!
چیزی برای گفتن نمانده است جایی برای ماندن. همیشه چیزی ناگفته می ماند و گرازها، آرمان های آدمیان را می چرند.
تاریخ اگر دیوانِ دیوان نیست
چرا این گونه دیوانه وار می رود؟ Post a Comment |
يادداشت های ابراهيم هرندی eh118@yahoo.com نوشته های ديگر:مقاله ها و يادداشت ها برآيش هسـتی شعـــر طنـــــز پيوندها:کتاب های من بايگــانی:
August 2004
January 2005 May 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 April 2007 May 2007 June 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 February 2009 March 2009 April 2009 May 2009 August 2009 September 2009 October 2009 November 2009 December 2009 January 2010 April 2010 May 2010 August 2010 November 2010 December 2010 January 2011 February 2011 July 2011 October 2011 November 2011 December 2011 September 2012 October 2012 December 2012 January 2013 February 2013 March 2013 April 2013 July 2013 August 2013 September 2013 October 2013 January 2014 February 2014 April 2014 May 2014 June 2014 July 2014 August 2014 September 2014 October 2014 November 2014 December 2014 January 2015 February 2015 March 2015 April 2015 May 2015 June 2015 July 2015 August 2015 September 2015 November 2015 December 2015 January 2016 March 2016 April 2016 May 2016 July 2016 August 2016 September 2016 October 2016 November 2016 December 2016 January 2017 February 2017 March 2017 April 2017 May 2017 June 2017 September 2017 October 2017 December 2017 April 2018 May 2018 June 2018 July 2018 August 2018 September 2018 October 2018 November 2018 December 2018 January 2019 February 2019 June 2019 September 2019 October 2019 November 2019 February 2020 March 2020 April 2020 May 2020 June 2020 July 2020 August 2020 January 2021 February 2021 March 2021 April 2021 August 2021 September 2021 October 2021 June 2022 July 2022 September 2022 October 2022 November 2022 December 2022 February 2023 March 2023 April 2023 May 2023 June 2023 July 2023 August 2023 September 2023 October 2023 November 2023 December 2023 February 2024 March 2024 April 2024 May 2024 June 2024 July 2024 August 2024 September 2024 October 2024 November 2024 |