گـُوبـــاره
 

Friday, December 08, 2023


خوشـبختی فردی نیست 


 جایی که انسان رستگاری را تنها برای خودش می خواهد و برنامه ی یکنفره برای رسیدن به بهشتِ خیالی خود دارد، همه ی راه ها برای همگان به دوزخ می رسد. انسان، جانوری گروه زی از رسته ی پستانداران است که مانندِ دیگر همرستگانِ خود، در پرتوِ داد و ستدهای دیداری، شنیداری، پدیداری، عاطفی، تجربی، اقتصادی و اجتماعی با همسانانِ خود می روید و می آموزد و انسان به معنای اجتماعی آن می شود. پستاندارن در کنارِ یکدیگر روزگار می گذرانند و از دیدن همدیگر در گله و گروه، دلگرمی و نیروی سازگاری با زیستبوم خویش و امیدِ ماندگاری می گیرند و سلامت تن و جانشان در تنهایی و تکزیستی زیان می بیند. انسان نیز بدینگونه، در پیوند با وجود و حضورِ دیگران می زید و به زندگی خود معنا می بخشد. اهمیتِ همزیستی در زندگی انسان چنان است که جدا کردن او از دیگران، از دیرباز مجازات پنداشته می شده است و هنوز نیز زندانی کردن بزه کاران و ناسربراهان، در بسی بیش از بسیاری از سرزمین ها، از هرگونه گوشمالی دیگری رواتر انگاشته می شود و رایج تر است.

انبوهی از پژوهش های ایمنی شناسیک و روانشناسیک نشان داده است که تن و جانِ تکزیان و گوشه نشینیانِ مردم گریز، بسی آسیب پذیرتر از دیگران است. آنان هم آسان تر از گروه های دیگر در رویایی با میکروب ها و ریروس ها ناکاره می شوند و هم روانتر بسوی ناخوشی های روانی سُر می خورند. اگرچه زیستن با دیگران همیشه و در همه جا، گرفتاری های خود را دارد و می تواند کلافه کننده و سرسام آور باشد، اما تنهایی و تنها زیستن برای بسیارانی روانکاه و آسیب رسان است و میانگین عمرِ تنهایان، بسی پایین تر از دیگران است.(۱)

شوربختانه ما اکنون در جهانی زندگی می کنیم که شیوه ی شکل گیریِ روابط تولید، توزیع و مصرف، سودِ بیشتری از جدا کردنِ مردم از یکدیگر و برتر پنداری زندگی تک زیستی می برد. چنین است که در دوسده ی گذشته، شکل شهرها بسود خانه وارهای کوچک و افرادِ تک زی دگرگون شده است. این چگونگی بجایی رسیده است که اکنون دیگر همزیستی با چند خانه وارِ دیگر در یک خانه و گروه که روزی عادی پنداشته می شد، در شهرهای بزرگ شدنی نیست.

اکنون گروه زیان به بیرون از شهرها رانده شده اند و در کمون ها و کیبوتس ها زندگی می کنند. البته این روند در همه جا، با برنامه ریزی عمدی شکل نگرفته است، بلکه نیاز جامعه صنعتی به لشکرهایی از کارگرانِ چابک سوار و آماده برای جابجا شدن در پاسخ به نیازهای بازار سبب پیدایشِ آن شده است. کارگر ماهری که ناچار از رفتن از روستا به شهر و یا از شهری به شهرِ دیگر است، بناگزیر باید از خانواده و قوم و قبیله ی خود جدا شود. هم چنین دانشجوی دوره دیده ای که دیگر تابِ ماندن با خانواده خود را ندارد و خود را تافته ی جدا بافته ای ازآنان می پندارد، ناچار از جدایی از آن هاست. این گونه است که شیرازه ی زیست گروهی از هم گسسته می شود و تکزیستی در جامعه رونق می گیرد و راه برای دگرگونی های آشکار و پنهانی باز می شود که کسی را یارای شناسایی و شمارشِ همه ی آن ها نیست.

………………

  1. Cacioppo JT and Cacioppo S. The growing problem of loneliness. Lancet 2018;391(10119):426.

https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/29407030

Cacioppo S, Capitanio JP, Cacioppo JT. Toward a neurology of loneliness. Psychological Bulletin 2014;140(6):1464-1504

دنبـــاله در اینجا.




Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway