هرودوت تاریخ نگارِ دیگرِ یونان باستان نیز با ستایش و شگفتی از کورش یاد کرده
و آورده است که در روزگارِ او، ایرانیان تصمیم درباره ی هر موضوع مهم را دوبار می
گرفتند؛ یک بار شباهنگام پس از باده گساری و سپس فردای آن روز پس از هشیار شدن.
آنگاه اگر هردو پاسخِ گروه تصمیم گیرنده یکی بود، دست به آن کار می زدند. این شیوه
ی بحث و گفتگو و رای گیری در پیوند با مسائل اساسی کشور برای آن بود که آنان می
خواستند که رای عقل و دل را جدا از یکدیگر بگیرند، زیرا باور داشتند که اگر هرآن
دو - عقل و دل - کاری را درست بدانند، کارورزان و سپاهیان نیز با "جان و
دل" بدان خواهند پرداخت.(6) اگر ملتی در بیست و پنج سده ی
پیش، این اندازه ریزبینی و ژرف نگری در پرونده ی استراتژی های کاردانی و برنامه
ریزی خود داشته است، بایسته است که امروز آن ملت از خود بپرسد که چرا و چگونه
اکنون کشور به این روزگار نکبت بار رسیده است. فراتر از آن، پرسش بنیادی تر این
خواهد بود که آیا امروز آموزه های کورش می تواند سودی برای ایران و ایرانیان داشته
باشد؟ آنگاه اگر پاسخ مثبت است، باید پرسید که چه سودی؟ چرا؟ چگونه؟ و با چه
راهکاری؟
به گمان من کوشش
در پاسخ یابی برای این پرسش ها، زیبنده ترین راه بزرگداشتِ میراث کهن و ارج گذاری
به آن هاست.
دنبـــاله