گـُوبـــاره
 

Saturday, June 13, 2020


ميان‌ِ هاله‌ای‌ از هيچ 


به‌ خواب‌ می‌ ماند،
شگفت‌ و روشن‌ و شيرين،‌
ميان‌ِ هاله‌ای‌ از هيچ‌.
به‌ آفتاب‌،
به‌ آتش،‌
به‌ آب‌ می‌ ماند،
بهشت‌ِ گم شده‌ی من‌.
چراغ‌ِ روشنی‌ از هر چه‌ آرزوست‌ لبالب‌.
.
حضورِ من‌ داغی‌ ست،‌
كه‌ در هوای‌ِ تو روييده‌ ست‌.
فريادی ست‌،
ميان‌ِ تشنگي‌ و تندر.
ميان‌ِ آب‌ و اقاقی.
.
چه‌ روزگارِ بدی‌!
چه‌ راه‌های‌ درازی‌!
كسی‌ نمی‌ داند،
چگونه‌ بايد باشد.
كسی‌ نمی‌ گويد؛ چرا؟
چگونه‌ بگويد؟
.
درون‌ِ پرده‌ ی تنهايی،‌
شكفته‌ روشن‌ و خاموش،‌
و در خيال‌ِ من‌ از خواب ها و‌ روياها،
جهان‌ِ زيــبايی،‌
از آفتاب،‌
از آتش‌،
از آب‌،
می‌ بافد.


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway