گـُوبـــاره
 

Thursday, April 09, 2020


در قرنطینه چه بوی عرقی می آمد! 


( فکاهی واره ای با الهام از زنده یاد، سهراب سپهری و یادِ شعر زیبای گلستانه اش)
..............
من و یادِ تو چه خوش!
در و دیوار چه مست!
در قرنطینه چه بوی عرقی می آمد!
چه بساطی!
چه شبی!
من در این آلونک
روشن از یادِ توام
و چه هر روز و شب ام سرشار است
"زندگی خالی نيست"
البته عالی نیست.
آمد از راه، بهارآور و تابنده و شاد
چیزی از تازگیِ کوه و کمر با خود داشت
چیزی از قله ی فروردین
با شکرخندِ قشنگی پرسید؛
کرونا یعنی چه؟
ذوب شد ماندگی و وازدگی
چیزهایی هم هست
که نه گفتن دارد
نه شنفتن
و نه پرسیدن
"جورِ دیگر باید دید"
جوردیگر که شود با آن زیست، 
زندگی باید کرد.


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway