پیدایشِ حکومتِ هرخودکامه،
نمادی از شکستِ انسانیت است و نمودارِ ناکارگیِ نهادهای آموزشی و پاسپانی از
دموکراسی، قانون و آئینِ شهروندی. انسان، مانندِ هر جاندارِ دیگر، خودکامه بجهان
می آید و تا پیش از آگاهی از وجودِ خویش در جهان، خود را در مرکزِ هستی می پندارد.
از آن پس اندک اندک از وجودِ دیگران در جهان آگاه می شود و با آموزش و پرورش
فرهنگی و اجتماعی در می یابد که دیگران نیز چنو دارای نیازها، آرمان ها، آرزوها،
امیدها و حقوق انسانی هستند. در زمانِ ما آموزش و پرورش، وظیفه ی نهادهای خانواده
و آموزشگاه های فرهنگی از کودکستان تا دانشگاه و نیز رسانه های همگانی ست. هرجا که
این نهادها کارا نباشد، جامعه، جنگلی از جانوران خودکامه ی تنها و بی گذشت می شود.
گروه زی بودن و اجتماعی بودنِ انسان، بناگزیر او را وادار به آگاهی از وجود و
حضورِ دیگران در جامعه می کند و فرمانبرِ نورم ها و هنجارهای پذیرفته شده ی
اجتماعی می سازد. این فرآیند با ورزیدنِ ذهنِ آدمی که خمیره او خوانده می شود، رُخ
می دهد.