روی پـرِ
پـروانه، کـرده سـت دلم خـانه
می لرزد و
می ریزد، با لرزش هر آنه
با شــادی
هـر آنـم، اندیشــه ی پـایـانـم
چون رعشه ی هشیاری،
در شادی مستانه
می مانم و
می دانم، دور از تو نمی مانم
راهیم به
جایی نیست، "من مست و تو دیوانه"
آنسان که
تویی با من، اینسان که منم بی تو
گیتی ز چه
می پاید، اینسانه و آنسانه
در بند
توام شادا، تا باد چنین بادا
آزاد ز هر
دامم وز عشوه ی هر دانه
در من هوس
رویت می روید و می کوهد
چون کـوه
که می رویـد، دنـدانه به دنـدانه
بگذار بســـوزاند
ما را بفــروزاند
آنگونه که می
خواهد، آن دلبر فرزانه
دریاب مرا
دریاب، ای بی من و ای با من
کـرده سـت
دلم خـانه، روی پـرِ پـروانـه