گـُوبـــاره | |||
Monday, February 16, 2015
وجود و حضور
کسانی چون آقايان عباس اميرانتظام و جعفر پناهی و خانم نسرين ستوده و بسياری از
مبارزان ديگری که درون ايران و بيرون از آن، سهی وار و سرفراز در برابر حکومت
ديوگون و ددمنشِ کنونی ايران ايستاده اند، نشان از آن دارد که اپوزيسيون راستينی
نيز هست که هرگز انسانيت و اخلاق و ارزش های ارجمند انسانی را با مزدوری و دريوزگی
تاخت نمی زند. اين کسان آبروی ايران هستند. گواهی بر اين آرمان که درخت راستی
همچنان در سرزمين ما بارور است و رشته تابناک عشقی انسانی، ميوه های اين درخت را
به آرمان های مردمی که خواهانِ آزادی و آبادی و سربلندی و شادی ايران اند، پيوند
داده است.
پس چه باک از اين
که اکنون لشکری از همزبانانِ ناهمدل ما جيره خوار دولت های بيگانه اند و در راستای
سود آنان و زيانِ ايران، قلم و قدم رنجه می کنند؟ چه باک اگر بسياری از گرگان و
گرگ خويانِ، در لباس بره های آشنا، مردم را رمه می پندارند و چنان می نمايند که
مهربانانه دلسوز و نگران آنانند؟ تاريخ جهان پُر از کاريکاتورهای کاراکترهای
رسوايی ست که هريک زمانی، چهره ای خوشنام پنداشته می شده است.
Post a Comment Friday, February 06, 2015
چه دشوار بايد باشد گلبانی و چمن آرايی در پارک
ها و ميدان های کشوری که مردم اش گل را تنها برای چيدن می خواهند و چمن را برای چميدن.
مردمی که در فرهنگ زيستی و زيست بومی شان، هرگياه ِ تازه، هيزمِ تر است و هر پرنده باب ِ کباب. نيز چنين است گرفتاری آن عضوِ قبيله ای که بی باک از راه ها و رسم
ها و شيله پيله ی قبيله، خودی و غيرخودی و نخودی را يکسان می نگرد و در داوری های
خود درباره رفتارها و کردارهای آنان جانب راستی و حقيقت را می گيرد.
در گيری با دشواری هايی از اين دست، ريشه يکی
از همان زخم هايی می شود که صادق هدايت در "بوف کور" به آن اشاره کرده
است. " زخمهایی که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا میخورد و می تراشد."
آخر چگونه می شود در سرزمينی که هر شاعرش، شعری رمانتيک درباره گل چيدن - آن هم
دسته دسته - گفته است، مردم را در هنگام
گردش در پارک از چنين کاری بازداشت؟
Post a Comment Wednesday, February 04, 2015
گستره همگانی در هر دوره گفتمان هايی کانونی دارد که زمينه ساز کنُش
ها، واکنُش ها، بگومگوها، کشمکش ها و دادستدهای
ذهنی و فرهنگی و اجتماعی می شوند.
اگر ذهن انسان را به کامپيوتر مانند کنيم، اين گفتمان ها را می توان نرم افزارهای آن کامپيوتر دانست که ذهن او را بکار وامی دارند و
دارنده خود را می
رانند و می روانند. ذهن انسان موتور حرکت تاريخ است که انديشه ها، آرمان ها، آرزوها، روياها، پنداره ها و انگاره های او، آن را بکار می اندازد و روندها و رويدادها را شکل می دهد. هر دوره از تاريخ، ابَر
گفتمان ويژه خود
را دارد که می توان آن دوره را با نام آن گفتمان خواند. ابَر
گفتمانِ روزگار کنونی ايرانيان، "ستيزِکهنه و نو" است. اين
ستيز را در جدل های
زبانی، جدال های خانواندگی، گُسل های نسلی، کشمکش های نوشتاری، دعواهای دينی، کلنجارهای ادبی، زد و خوردها و کشتارهای سياسیِ خيابانی، زد و
بند های فرهنگی، سياسی و بازرگانی در سده گذشته
می توان ديد. هم شيخ فضل الله نوری را
بايد قربانی اين ستيز دانست و هم قرة العين را، هم اميرکبير و هم فرخی يزدی، هم شهيد محراب و هم فريدون فرخ زاد، هم هويدا و هم مرتضی
مطهری، هم
داريوش وپروانه فروهر و هم سعيد سلطانپور. همه بخون تپيدگانی که در سده گذشته ،"شهيدان سياسی" خوانده شده اند، را می توان قربانيان
جنگ کهنه و نو پنداشت.
البته اين گفتمان، تنها ويژه ايران نيست و در دو سده گذشته، در همه کشورهای پيرامونی، ميداندارِ گستره همگانی بوده است. اما اين
چگونگی در ايران،
شکل آشکارتری يافته است و در سده گذشته، دو انقلاب ِ بزرگ را پديد آورده است.
تا پيش از آشنايی ايرانيان با برخی از برآيندهای فرهنگ غربی،
ابَرگفتمان های اجتماعی
ايرانيان، دينی و اخلاقی بود. نمونه های اين ابَرگفتمان ها را در بسياری از شاهکارهای کهن ادبی مانند، شاهنامه فردوسی، گلستان سعدی، مثنوی رومی و سياست نامه می توان يافت. چندی از اين گفتمان ها اين
هاست؛ ستيز ِعقل و دل، سزا و جزا، کشمکش کام و
نام، رستگاری، نکونامی، ناپايداری جهان و ....
دنبـــاله Post a Comment |
يادداشت های ابراهيم هرندی eh118@yahoo.com نوشته های ديگر:مقاله ها و يادداشت ها برآيش هسـتی شعـــر طنـــــز پيوندها:کتاب های من بايگــانی:
August 2004
January 2005 May 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 April 2007 May 2007 June 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 February 2009 March 2009 April 2009 May 2009 August 2009 September 2009 October 2009 November 2009 December 2009 January 2010 April 2010 May 2010 August 2010 November 2010 December 2010 January 2011 February 2011 July 2011 October 2011 November 2011 December 2011 September 2012 October 2012 December 2012 January 2013 February 2013 March 2013 April 2013 July 2013 August 2013 September 2013 October 2013 January 2014 February 2014 April 2014 May 2014 June 2014 July 2014 August 2014 September 2014 October 2014 November 2014 December 2014 January 2015 February 2015 March 2015 April 2015 May 2015 June 2015 July 2015 August 2015 September 2015 November 2015 December 2015 January 2016 March 2016 April 2016 May 2016 July 2016 August 2016 September 2016 October 2016 November 2016 December 2016 January 2017 February 2017 March 2017 April 2017 May 2017 June 2017 September 2017 October 2017 December 2017 April 2018 May 2018 June 2018 July 2018 August 2018 September 2018 October 2018 November 2018 December 2018 January 2019 February 2019 June 2019 September 2019 October 2019 November 2019 February 2020 March 2020 April 2020 May 2020 June 2020 July 2020 August 2020 January 2021 February 2021 March 2021 April 2021 August 2021 September 2021 October 2021 June 2022 July 2022 September 2022 October 2022 November 2022 December 2022 February 2023 March 2023 April 2023 May 2023 June 2023 July 2023 August 2023 September 2023 October 2023 November 2023 December 2023 February 2024 March 2024 April 2024 May 2024 June 2024 July 2024 August 2024 September 2024 October 2024 November 2024 December 2024 January 2025 |