گـُوبـــاره
 

Saturday, September 12, 2009


راهی نمانده است 


شعله سبز رهايی در گرفته است
و هوای رسيدن در ما زبانه می کشد
ديگر کسی با کسی بيگانه نيست
"ما همه با هم هستيم"
جام زهر را بنوش
راهی نمانده است

راهيان فردا
شاخ غول را شکسته‏اند
و ديگر کسی را از کسی باکی نيست
"ما همه با هم هستيم"
جام زهر را بنوش
راهی نمانده است

پستان زهره از پنجه گراز خونين است
ترانه هنوز در آتش می گدازد
و خشمی خام در ما پولاد می درد
"ما همه با هم هستيم"
جام زهر را بنوش
راهی نمانده است

روزنه‏ای به راز شب گشوده‏اند
که رودباری از شعر از گلوگاه سپيده روان است
روزنه‏ای به راز ِ رويش خورشيد
و ديگر راه، زبان چاه نمی تواند بود
"ما همه با هم هستيم"
جام زهر را بنوش
راهی نمانده است

گورين‏تر از آنی که آشنا بدانم‏ات
بيگانه‏ترا از آن که با نام بخوانم‏ات
با توام ...اوی
"ما همه با هم هستيم"
جام زهر را بنوش
راهی نمانده است


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway