ديويد ايگلمن، پژوهشگر اعصاب شناس آمريکايی به تازگی گفتمان تازهای ساخته است بنام، "
Possibilianism" که در زبان فارسی بايد "ممکن گرايی" را در برابر آن نهاد. از چشم انداز اين گفتمان که برپايه دستاوردهای مغزشناسی شکل گرفتهاست، هرآنچه به ذهن انسان می رسد، می تواند ممکن باشد و نمی توان آن را با قاطعيت رد کرد. شايد بشود اين چشمانداز را به فارسی، "
شايدی" خواند. ديدگاه شايدی، پذيرههای صد- در- صدی را رد می کند. از اين چشمانداز، هرپنداره هم میتواند باشد و هم نباشد. شايد خدا باشد، شايد هم نباشد. شايد مرک پايان کبوتراست، شايد هم نيست. شايد آگاهی انسان، فريبی، رويايی ويا بازی ذهن او با اوست. شايد هم نه.
ذهنيت شايدی، ذهنيتی پست مدرن و باز و آماده است. ذهنيتی که روياروی ذهنيت ايدئولوژيک میايستد و جزمی گرايی را رد میکند. اين ذهنيت آفرينههای دانشمدار انسان را میپذيرد، اما درباه هرآنچه تن به ترازوی دانش مدرن نمی دهد، با مدارا رفتار می کند. آب ِ ناب، در دمای صد درجه سانتيگراد به جوش میآيد و شايد و بايد برنمی دارد. دمای طبيعی بدن انسان 37 درجه سانتيگراد است و نمیتوان گفت که شايد هم نيست. اما اين که آيا انسان میتواند با ورزش برپريشانی و افسردگی خود چيره شود، پرسشی است که در پاسخ آن میتوان گفت که؛ شايد و شايد نه. البته اگردر آينده رژيم ورزشی ويژهای پيدا شود که هر افسردهای در هرجای جهان بتواند با پیگيری آن، ناخوشی خود را درمان کند، آنگاه شايد از اين پاسخ برداشته خواهد شد.
ايگلمن، گفتمان شايدی را در کتاب تازه خود،"
چهل داستان از آن جهان" آورده است. اين کتاب همانگونه که از نامش پيداست، ذهن خواننده را به چهل راهی که شايد پس از مرگ برای انسان باز باشد، میبرد که برخی گيرا و برخی شوخناک اما همه دلنشين و خواندنیست. به گمانم اين يکی از آن کتابهايی است که به بسياری از زبانهای زنده دنيا برگردانده خواهد شد. شايد.
اميدوارم هرچه زودتر، همزبانی اين کتاب را به فارسی نيز برگرداند.