گـُوبـــاره
 

Thursday, May 25, 2006


پيرامونِ انديشيدن 



انديشيدن، گره گشايي ست و هر شيوه گره گشايي، آفرينه اي انساني. كسي كه براي نخستين بار ناتواني انسان از پرواز را با ساختن پلكان از ميان برداشته است، گره اي (ناتواني از پرواز) را با آفرينه اي (پلكان)، براي انسان گشوده است. پس انديشيدن در پرتو گره گشايي و نوآوري مفهوم پذير است.همه صنعت هاي انساني در پرتو اين چگونگي پديد آمده است و چنين است كه انديشيدن را خدايي كردن، يعني آفريدن مي توان پنداشت.

دنبـــاله


Post a Comment
Comments:
سلام دوست گرامی. بسیار لطف می کنید که کتاب چاپ نشده تان را در اختیار خوانندگان این وبلاگ می گذارید. هم نگارش و هم ترتیب مطالب زیباست. خواندن این گونه مطالب،‌به خصوص با نگارشی به این زیبائی، آرامش فراوانی به من می دهد. از نکته هائی که در این بخش برایم جالب بود "سنجش ناپذیری اندیشه با مشاهده ی آشکار" ، " توانائی نماد سازی و ساختن مفاهیم مجرد در مغز انسان" ، و برداشتی از آفرینش هنری است که می گوید "كاركردِ ناهدفمند جهانِ ذهني انسان ميتواند براي آفرينش پيوندهاي هنري باشد." ، "اما انديشمند، جهان ذهني خود را براي پاسخ يابي به پرسش هاي خويش به كار مي اندازد " . البته نوشته سراسر جالب بود، این ها را برای مثال می گویم.
در مورد آخری، نمی دانم چگونه می توان با این اطمینان سخن گفت. اتفاقاً دیشب بحث داغی با چند هنرمند در موضوعی مربوط به این داشتیم، در این باره که آیا باید کوشید چگونگی بیان هنری را در چارچوب تجربه ای که از فرهنگ ملی خود داریم جا داد یا نه؟ آیا باید به تفکر تاریخی قوم و ملت خود در اثر هنری جان داد؛ به زبان دیگر آیا باید آگاهانه کوشید که "هنرمندی ایرانی" (یا از هر ملیت دیگری) بود، با ویژگی های آشکار ملی؟
من خیال می کنم تحمیل کردن هر گونه کوششی به جریان آفرینش هنری، ساختگی باشد، چرا که آفرینش هنری بیشتر بی اختیار است تا سفارشی؛ با آنکه نمی توانم آن را به تمامی به قول شما "ناهدفمند" بدانم. به گمانم این جریان آمیخته ایست از کارکرد هدفمند و ناهدفمند، و به همان دلیل سنجش ناپذیری مستقیم اندیشه ممکن نیست بتوان به دقت معلوم کرد که تا چه اندازه هدفمندی در آن هست. از سوی دیگر بعضی از هنرمندان و ادیبان ادعا می کنند که کار آنها کاملاً آگاهانه و هدفمندانه انجام می گیرد. میلان کوندرا می گوید "هر رمانی در جریان تلاش برای پاسخ دادن به پرسشی است که نوشته می شود." از جمله، رمان "زندگی جای دیگر است" خود را ، نتیجه ی تلاشی در پاسخ دادن به سوال "نگرش تغزلی چیست؟" می داند. البته در رمان های کوندرا بیان فلسفی با بیان هنری درآمیخته است. شاید شعر را بیش از هر هنر دیگری بتوان نتیجه ی کارکرد ناهدفمند ذهن دانست.
تا اندازه ای حس می کنم که شاید منظور شما را در این مقاله از "ناهدفمندی" چنان که باید درک نکرده باشم، برای همین مثال کوندرا را زدم که بپرسم منظورتان از ناهدفمندی همین بود یا نه.
حالا که زیاد نوشتم این را هم بپرسم، که آیا معادل فارسی برای کلمه ی "ذهن" سراغ دارید؟!
در هر حال دست شما درد نکند، خدا قوت! و خدا شما و وبلاگ تان را برای ما نگهدارد (آرزوئیست برخاسته از خودخواهی خالص و بی ریا. )
 
رويا خانم، درود برشما،

اين پرسش که آيا هنر بايد انگ و رنگ فرهنگ بومی داشته باشد، پرسشی جامعه شناسيک است و پيوندی با برآيش شناسی ندارد. پاسخ دادن بدان نيز کار ِ من نيست. البته به گمان من هنرمند بايد بيرون از دايره بايدها و نبايدها، کارش را بکند. برچسب زدن به کارهای هنری کار ديگران است و نه خود هنرمند. هنرمندی که با چشمداشت به ايدئولوژی هنرنمايی می کند و يا "هنر مکتبی"، می سازد و يا با تئوری شعر می گويد، در اوچ کارش، " عمله هنر" است.

بازهم در اين باره......، به گمان من بزرگترين شاهکارهای هنری جهان در پسزمينه های پرنمايی از نمادهای فرهنگی آفرييندگان آنها شکل کرفته است. شايد اين چگونگی از آنروست که برای آفريدن شاهکار ادبی و هنری، هنرمند به دانش ژرف فرهنگی نيازمند است. شايد.

2. مراد از کارکرد ِ "ناهدفمند ذهن"، اين است که ذهن در پی آفرينش پيوند های گوناگون در ميان پديدارهای گوناگون هستی باشد، بی که در پی يافتن پاسخی برای پرسش ويژه ای باشد. روانشناسان،اين گونه انديشه را "انديشه واگرا" می خوانند (Divergent Thinking) . هنر آفرينش پيوندهای تازه و خيال انگيز در ميان پديده های جهان است.

3. من برابر نهادی برای واژه عربی " ذهن" در زبان فارسی سراغ ندارم.

گمان می کنم شما تنها خواننده ای هستی که اين يادداشت ها را جدی می گيری و جدی با آنها درگير می شوی. درود برشما.
 
باز سلام. با تشکر از پاسخ شما، مثالی که در این مورد زدم که "آیا هنر باید رنگ بومی داشته باشد " برای این بود که به سوال اصلی بپردازم، یعنی این که "آیا روند خلاقیت هنری سفارش بر می دارد یا خیر"؛‌اما خوشحال شدم نظر شما را در مورد سوال اول هم خواندم.

اصطلاح "عمله ی هنر" عالی بود.

من هم این نوشته ها را از معدود نوشته هائی می یابم که فکر را به کار می اندازد و رشته ای از اندیشه ها را پی در پی تداعی می کند؛‌شاید خیال انگیز بودن و الهام بخش بودن این نوشته ها از آنجا سرچشمه می گیرد که خلاقانه نوشته می شود.

باز هم متشکرم.
 
Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway