گـُوبـــاره
 

Friday, October 11, 2024


آنان که عکس نتانیاهو را در ماه دیده اند!  


 مردم ایران اکنون سال هاست که از دوسو آماج ننگین و نیرنگین ترین تبلیغاتِ سیاسی فریبکارانِ داخلی و خارجی هستند. از سویی حکومت آخوندها که مردمانِ ایران را بزرگترین دشمنان خود می داند، همیشه و در همه جا با زشت ترین پروژه های دروغ پردازی کوشیده است که شکست های پیاپی اش را پیروزی نشان دهد و ناکامی های و رسوایی های خود را به ایرانیانِ برونمرزی و گاه به بیگانگان نسبت دهد. از سوی دیگر، دولت های غربی که در پی بلعیدن دوباره ی ایران هستند، کوشش در گیج کردن مردم و گمراه کردان آن ها با پُر ترفندترین استراتژی های روانگردانی دارند.  این استراتژی ها که از راه بکارگیریِ پلاتفرم های چند رسانه ای مانندِ: رادیوها، تلویزیون ها، سایت ها، پادکاست ها، روزنامه ها، سخنرانی ها و کنفرانس های گوناگون با کمکِ مزدورانِ ایرانی شان دنبال می شود، هدفی جز آفرینشِ آشوب ذهنی مردم و گمراه کردنِ آنان ندارد.

 در حقیقت جهانخوارنی که همه ی سرزمین ها را گستره ی سیاسی و اقتصادی خود می دانند و اکنون برای یورش به ایران دندان تیز کرده اند، در این که ایران هرگز نباید بدست ایرانیان اداره شود، با آخوندها هم رای و همگمان هستند. این گونه است که اکنون ایرانیان در تیررس سنگین ترین رگبارهای تبلیغاتی و پروپاگاندای حکومتی خودی و بیگانه می باشند. هم از این روست که امروز ایران تنها کشوری ست که بخشی از مردمانش حکومت های بیگانه را به بمباران کشورِ خود فرامی خوانند و هدف های مناسبِ این بمباران را نیز برای آن ها شناسایی می کنند. البته این نخستین بار نیست که کشور ما در چنین جایگاهی بوده است اما نخست بار است که ایران مُهره ی کانونی برنامه گسترده ای برای زیر و رو کردنِ خاورمیانه و بازآرایی نقشه ی کشورهای آن در راستای سود امریکا در پیوندِ با مبارزه آن کشور با چین است.

البته ناگفته پیداست که آگاهیِ و هنگام شناسیِ ملت های منطقه و اراده ی آنان می تواند نقشه های شوم بیگانگان را نقش برآب کند. این چگونگی، نمونه های فراوانی در تاریخ داشته است. اما پیش آیندِ آن، فرارفتن از هیاهوی خیمه شب بازان و اراذل و اوباشی ست که جیره خوار حکومت های بیگانه اند و رو به آن حکومت ها و پشت به ملت خودشان کرده اند. بدبختانه امروز ما از این دست مزدوران بسیار داریم. اما خوشبختان شناسی آنان از دیگران چندان دشوار نیست. همیشه نشت مزدوری و  دریوزگی این کسان از رفتارها و کردارها و سخنانشان پیداست. چندی از آنان آن گونه در رسانه های ایران سیتزِ برونمرزی سخن می گویند که گویی عکس نتن یاهو را در ماه دیده اند، اما از فیک بودن آن بی خبرند و نمی دانند که این فتوشاپ همان عکسی ست که پدرانشان نزدیک به نیم سده ی پیش در ماه دیدند!   



Post a Comment

Saturday, October 05, 2024


در آینه ی تاریخ 


 اهل دین تنها با علوم اجتماعی و هنر دشمنی ندارند، بلکه از علوم طبیعی مدرن هم می ترسند. از فیزیک و شیمی و دیگر علوم تجربی هم. ترس شان همیشه برای این بوده است که می دانند این علوم، با پوچاندنِ بنیاد افسانه ای "آیات و بینّات" دینی، آئین آن ها را بی بها می کند. گفتم "اهل دین" و نه آخوندها تا گفته باشم که این گروه تنها آخوندها نیستند. هرکه در جهانِ اندیشه، دلی برای اوهام افسانه ای دارد، از حقیقت گریزان است و بی که بداند و یا بخواهد، اهل این حلقه است. دینداری، پیش از آن که روشی رفتاری و کرداری باشد، منشی زیستی ست. منشی که ریشه ی تاریخی دارد و می تواند بسیار آسان ما را برای مبارزه با خودمان و با یکدیگر همگام کند و شکلی نهادینه به آن مبارزه بدهد. پرت نشویم.

 بله، اهل دین، تنها آخوندها نیستند و مبارزه با آگاهی و روشنگری نیز پیشینه ای دراز دامن در فرهنگ ما داشته است. من در این یادداشت، نامه ای را با شما در میان می گذارم که نمادِ کوچکی از آنچه می گویم است.

 در بهمن ما سال 1332 شمسی، نامه ای از سوی انجمن اصلاحات اجتماعی بخش 5 تهران به وزیر فرهنگ فرستاده شد که در آن از تدریس فرضیه ی داروین در دبیرستان های ایران شکایت شده بود و از وزیر خواسته شده بود که این کار که، "مخالف با اصولِ دیانت و متون قرآن کریم و متناقض با اصول ملیّت و شاهدوستی می باشد، منع شود." بهتر است متنِ نامه را در اینجا با پاسخ آن بیاورم:

 آقای جعفری کفیلِ خداشناس محترم وزارت فرهنگ

 اعضای موسس هیئت مدیره 24 نفری این انجمن حسب الامر جناب نخست وزیر که طی مرقومن 2309/2 تاریخ 32/10/13 امر فرمودند که به آنجناب تصدیع دهیم، خاطر عالی را قرین تصدیع می داریم. علاه بر این که تدریس فرضیه های داروین در برنامه مدارس متوسطه مخالف با اصول دیانت و متون قرآن کریم و متناقض با اصول ملیّت و شاهدوستی می باشد. ضمناً چون دوسال است که فرضیه مزبور به وسیله عده ای از دانشمندان انگلیسی و امریکایی که در کوه های البرز و جبال شرقی خاک عراق عرب، اسکلت هایی مربوط به انسان های 75 تا صدهزار سال پیش کشف کرده اند، باطل و مطرود شده است، لذا دستور فرمایید حال که چون جنابعالی در رأس فرهنگ کشور هستید و حال که شورای هدایتِ ملت تشکیل شده است، تدریس فرضیه های داروین از برنامه علوم طبیعی دبیرستان ها منع گردد، زیرا تدریس آنها تا به حال موجب شده است که لااقل هرسال صدها جوانِ سُست عقیده و بی ایمان و حتی بی وطن از دبیرستان های ما به اجتماع تحویل داده شود که هرگاه این جوانان معلم شوند، جهنمِ سوزانی از بی ایمانی و بی وطنی تشکیل خواهند داد و یقین بدانید مقدار عمده ای از فسادها و مخالفت هایی که با ملیّت ما شده است ناشی از تدریس فرضیه های مزبور بوده است که مخالت و تناقض تام با قران کریم دارد.

 از طرف اعضای انجمن

(مُهر و امضای اعضاء)

*** 

پاسخِ وزارت فرهنگ به نامه ی انجمن.

 انجمن اصلاحات اجتماعی بخش پنج تهران،

 نامه شماره 715 به تاریخ 32/11/12 که به عنوان جناب آقای جعفری کفیل محترم فرهنگ تقدیم داشته بودید، بدستور جناب ایشان، کمسیونی از چندتن از دبیرانِ متدّین و دانشمند تشکیل گردید و در نتیجه نظریاتی که داده اند برای آن انجمن محترم ارسال می گردد. ضمناً متذکر می شود که تا فرهنگیان متدّین و خداشناس، دین پرست و با ایمان مصدر کار هستند، ممکن نیست کوچک ترین فرضیه علمی و یا مباحثی که لطمه به دین و دنیای مردم این مردم مملکت دارد، بتواند در کلاس ها و دروس و ساحت فرهنگ مجال بروز پیدا کند. لذا مجال بدهیند که تا حّد ضرورت و امکان از آن ممانعت به عمل آید.

 .............

البته این کشمکش با پاسخِ کفیلِ خداشناس پایان نیافت و رئیس شورای هدایت دوباره نامه نوشت که: آقا کجای کاری؟ ما پیش از تو با جناب وزیر مکاتبه داشته ایم و او قول هایی به ما داده است. پرونده را بخوان و به ما بنویس که چندتا از آن قول ها عملی شده است.

 این گونه بخش های تاریخ آنچنان گویاست که نیازی به تفسیر ندارد. اما من از یکی از ده ها نکته ای که هنگام خواندن این نامه ها به ذهن ام رسید، نمی توانم بگذرم و آن این که "جهنم سوزانی از بی ایمانی و بی وطنی" ای را که "شورای هدایت کشور" هشدارش را در نامه اش داده است، پشتیبانی از دین و ایمانی بود که خودِ آن شورا و نهادهای همگون و جناب وزیر و حکومت پهلوی را برانداخت و آخوند را برتخت شاهی نشاند!

 دنباله در لینکِ زیر:  

https://www.akhbar-rooz.com/252178/1403/07/14/



Post a Comment

Friday, October 04, 2024


پرسش های بنیادی 


 هرجامعه در هر دوره گیرها و گرفتاریی دارد که زمینه سازِ پرسش های بنیادی آن دوره می شود. این گرفتاری ها سه گونه اند: نخست بومی، سپس منطقه ای و سوم جهانی. برای نمونه،  در کشور ما، وجودِ حکومتِ "مرگ برامریکا"، مشکلی بومی و ویژه ی ایران است. اما کم آبی، گرفتاری همه ی کشورهای خاورمیانه است و گیری منطقه ای ست. اما آلودی اب و هوا، پدیده ای جهانی ست. بازتاب این گیرها و گرفتاری های سه گانه، بر هر کشور فهرستی از پرسش های بنیادی را میدان می دهد که اهل اندیشه باید آن ها را دریابند و به پاسخ یابی برای هریک از آن ها بپردازند.

پرسش های بینادی هر جامعه، گفتمان هایی سیاسی اند. از اینرو، حکومت و یا دولتِ آن جامعه، خواهان آشکار شدن آن ها در گستره ی همگانی نیست و همواره می کوشد که پرسش های هدفدار دیگری را در راستای سود و سیاست های خود جایگزین آن ها کند. برای نمونه، اکنون که ایران در آستانه ی جنگی خانمانسوز و یرانگر با اسرائیل است، به گمانِ من بنیادی ترین پرسش این است که چرا و چگونه از میان همه ی کشورهای جهان، امروز ایران باید با اسرائیل درجنگ باشد؟ این پرسش می تواند ده ها پاسخِ ازجنسِ پاسخ های ساده و آنی که نیازی به درنگ و اندیشیدن و پژوهش ندارند، داشته باشد. اما پاسخ یابی برای این چرایی و چگونگی کارِ آسانی نیست. واشکافی این پرسش، می تواند ده ها پرسشِ پُردنباله ی دیگر به ذهن شنونده بیاورد، که من در این یادداشت به برخی از آن ها اشاره می کنم:

 

چرا ایران؟ چرا اسرائیل؟ چرا اکنون؟ چرا این گونه؟ چرا جنگ؟ چه اندیشه، رویداد، دشمنی، بدفهمی، پیشینه ی تاریخی، دینی، قومی، ملی، زیستبومی، یا بده بستان اقتصادی، یا چالشِ استراتژیک، یا رقابت نظامی یا مالی یا......به این رویارویی کشیده شده است؟

آیا این رویارویی پروسه است یا پروژه؟ اگر پروسه است، آیا هدفمند بوده است یا خودبخود آغاز شده است و یا بخشی از بازتاب های پیش بینی نشده یا پیش بینی ناپذیرِ پروسه ی دیگری بوده است. اگر پروژه است، چه کسی با چه هدفی آن را آغاز کرده است؟ ماهیّتِ این پروژه اقتصادی ست یا سیاسی یا فرهنگی یا تاریخی؟ پیوند استراتژیک آن با سود و زیان ایران چیست؟ چرا پیش از آن که این پروژه به نقطه بی بازگشت کنونی برسد، کسی یا کسانی جلوی پیشرفت آن را نگرفته اند؟ چرا اکنون کسی در پی یافتن راه چاره دیگری نیست. چرا، چرا و چراهای دیگر.

 

برای پاسخ دادنِ این پرسش بنیادی، نخست باید همه ی پرسش های پی آیندِ آن را پاسخ داد. بدبختانه پیدایش نفت در ایران و جایگاه استراتژیک آن در رقابت های ابرقدرت های بزرگ سبب شده است که مردمانِ ایران در دوسده ی گذشته، زمانی و مکانی برای شناسایی و بررسی پرسش های بنیادی کشور خود نداشته باشند و از سود و زیان ملی کشور خود بی خبر باشند.      



Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway