کشور خارج جایی است که همه آدم ها در آن ایدز دارند. جایی که همه در آن با ناموس همدیگر کار دارند، در حالی که در مملکت ما فقط چند نفر با ناموس ِهمه ، کار دارند. آن کشور رئیس جمهورش فقط یکدست لباس دارد و پیاده راه می رود. بیچاره خودش با زنش، یا اگر زن است با شوهرش، باید برود خرید، اما با جیب خالی، کراوات می زند و پز می دهد. جیب خالی، پُزعالی! در بعضی جاهاش که گاهی هم رهبرش زن است و هم نخست وزیرش. راستی در اون کشورها مرد پیدا نمیشه؟
در کشور خارج که همه غرب زده اند، مردم همیشه مست هستند و دائم به هم میگویند: یو آر …؟
اما در اینجا ما همیشه در حال احوال پرسی و صحبت از دیگران در پیش و پشت سرشان هستیم. خارجی ها همه ش ساندویج کوفتشان می کنند، اما از برکت اسلام، در ایران ، همه چیز داریم؛ نان، گوشت، برنج، ماکارونی همه فت و فراوان و ارزان. اما فرق اصلی ما با آن ها در این است که خودمان می گوییم این ها را نداریم و هی نق می زنیم، اما مقاماتمان می گویند؛ دارید ، خوبش راه هم دارید. پس خفخون بگیرید، بحمدالله همه چی دارید. ما از بس که کوردل و نفهم هستیم ، هی میگوییم پس کو؟؟؟ آن وقت آن ها مجبور میشوند گشت درست کنند و به زور به ما حالی کنند که ایناهاش. در خارج اما اینطوری نیست چون در آنجا کسی چیزی حالیش نیست.
کشور خارج جای عقب افتاده ای است که گشت ارشاد ندارد. آن ها برای لاک زدن جریمه نمی شوند.آنجا هنوز نفهمیده اند که رنگ سیاه برای تابستان مناسب است. خارجی ها از بس که پوست کلفت هستند، از دیدن موی زن نامحرم هیچ مرگشان نمی شود. اما در اینجا یک تار موی زن، عرش خدا را به لرزه در می آورد. خیلی کارای دیگه هم همین طور.
خارجی ها فکر می کنند که ما در جنگ جهانی هستیم که همه چیزمان کوپنی و سهمیه بندی شده است. حالیشان نیست که ما همیشه داریم امتحانات خدا را پس می دهیم. اما خدا به آن ها محل سگ هم نمی گذارد و هیچ وقت آن ها را امتحان نمی کند. اون بدبخت ها نه می دانند عالم روحانی کیست و نه حوزه علمیه چیست. اگر با آن ها از احکام الهی و نوره کشیدن و غسل خاکی و ازدواج موقت بگویید، می گویند؛ "وات آر یو تاکینگ ابات". بی شرف ها آنقدر سوسول هستند که زنان شان را با خودشان برابر می دانند و در کمال بی غیرتی، آن ها را با خودشان به کوچه و خیابان می برند. خب البته تقصیری هم ندارند. اونا یک استاد مطهری نداشته اند که درس اخلاق و طهارت بهشان بدهد. ما داشته ایم و اکنون یادگارِ آن شهیدِ، بزرگ دایم برای همپالکی هایش لاو می ترکونه و اون ها را "جاکش" و "پفیوز" خطاب می کنه!
شاید باورتان نشود اگر به شما بگویم که در کشور خارج، مردم کفش به پا به کلیسا می روند و هنوز یاد نگرفته اند که برای ورود به کلیسا و مسجد، آدم باید کفشهایش را در کیسه نایلون بگذارد دست بگیرد و ببرد تو. آنقدر هم خرند که با موسیقی با خدا راز و نیاز می کنند و حالیشان نیست که خدا شوخی بردار نیست و در روز قیامت سیخ تو چیز گناهکاران می کند و حالشان را جا می آورد.
مردم کشور خارج به بزرگترانشان احترام نمیگذارند و جلوی آن ها می گوزند. آن ها هیچ وقت آل پاچینو و جرج کلونی و آنجلینا جولی را، نمی فرستند دست بوس اسقف و پاپ تا بلکه عبرت بگیرند و تو فیلم هاشان کارهای بد نکنند. در کشور خارج نه میدان آزادی هست، نه تیم استقلال، نه استخر فرح، نه زندان گوهردشت و رجایی شهر و نه انقلابی های نستوهی مثل برادر سعید طوسی. حالا که صحبت از انقلاب و ایثار شد، جا دارد که من هم انشایم را با سلام فرمانده به پایان برسانم.
ما در ایران تعداد صندلی های دانشگاه هایمان از متقاضی ها بیشتر است
بس که علم داریم !!! فیلم های ما در ایران هیچ وقت پایان غمگین ندارد بس که ما شادیم !!! ولی خارجی ها همه افسرده هستند و همه ش در فیلم هاشان در حال خون ریزی و کارهای بد بد !!! در حالی که همه میدانند لذت هر فیلمی به عروسی پایان آن است!!! آن ها بس که سوسول هستند ، هر 4 سال یک نفر میشود همه کاره مملکتشان ،
ولی ما همیشه گفته ایم که حرف مرد یکی ست.