گـُوبـــاره
 

Tuesday, October 11, 2016


مدارا با دیگران، نمادِ تمدّن مدرن است  


اگر تمدن را داشتن و پذيرشِ پيش نيازهای زندگی شهری تعريف کنيم. آنگاه می توانيم بگوييم که مدارا با ديگران، بويژه با بیگانگان و ناآشنايان و همزيستی هنجارمند و بی ستيز با آنان، نمادِ نمایانِ تمدّن مدرن است. زندگی گروهی نيازبه هنجارهای ويژه ای دارد که يا ريشه در ساختارِ ژنتيک جانوران گروه زی دارند، مانند؛ زندگی بسياری از پرندگان، مورچگان و گرگ ها، و يا از نهادهای اجتماعی مايه ور می شود مانند، رفتارها و کردارهای اجتماعی انسان. جامعه جانوران، بی که آن ها بخواهند و يا بدانند، هماهنگی و نظمی اُرگانيک دارد که هدفِ آن برآوردن نيازهای همه ی افرادِ گروه است. آن هماهنگی، هرگاه نيز که برهم زده شود، خودبخود گرايشی به بازگشت بسوی ساختار آغازينِ خود دارد. جامعه انسانی نيز، در بررسی نهايی، برآيندی از کردارهای پايدار برآيشی اوست، اما فرهنگِ رفتاری آن، بسی بازتر و آزادتر از جامعه جانورانِ ديگر است. انسان نيز، چون ديگر جانورانِ گروه زی، به آسانی می تواند در گروهِ کوچکِ همخونِ خود، با خويشاوندان اش بزيد و از سودی که زندگی گروهی دارد، بهره مند شود. اما زندگی با ديگران، در گستره بزرگتری بنام شهر که در آن رشته ی پيوند مردم، حقوق شهروندی آنان است، کاری بسيار دشوار و ناطبيعی ست. پژوهش های برآيش شناسی نشان داده است که انسان می تواند در هر زمان، با نزديک به 54 نفر، دوستی و مراوده و نشست و برخاستِ سودمند داشته باشد و هر شماری فراتر از آن، به دوستان فيسبوکی انسان مانند می شوند که می توانند دوستانی بيگانه باشند که ما نه آن ها را ديده ايم و ای بسا که هرگز نيز نبينيم و نشناسيم.

زندگی گروهی قبيله ای که تاريخی چند ده هزارساله دارد، زندگی ساده ی گروه های همخون انسانی ست که قوانين درونگروهی هريک، ريشه در تجربيات سودمندِ زيستبومی و خواهش های غريزی آنان دارد. در اين شيوه زيستی، مفهومِ "خودی" با چشمداشت به حضور مردمِ قباِيِل ديگر تعريف می شود. ديگرانی که ناخودی و بيگانه پنداشته می شوند و کاربردِ گذشت و مدارا در پيوند با آنان، تنها در جايی که سودی برای قوم و قبيله خودی داشته باشد، پسنديده است. اما هنگامی که انسان از خاک و خون می گذرد و به فرهنگِ شهروندی می رسد، ناگزير از همزيستی با افراد و گروه های ديگری ست که سود و زيان همگونی با آن ها ندارد. اين چگونگی، نياز به آگاهی از حضور ديگران و پذيرش حقوقٍ شهروندی آنان دارد. تا زمانی که کسی از حضور ديگران در جهان، با حقوقی همانندِ خود آگاه نباشد و آنان را لولندگانی فرودست تر از خود بداند، هرگز آنان را حقوقمند نيز نمی تواند بپندارد و به نياز به رواداری با آنان نمی انديشد. چنين است که می گويم؛ تمدن، فرهنگ پذيرشِ مدارا با ديگران، بويژه ناآشنايان و همزيستی هنجارمند و بی ستيز با آنان است.

 تا زمانی که مردمان سرزمينی، آگاه از حضور يکديگر در آن سرزمين نباشند، تاريخ در آن سرزمين، تنها روايت خيز و ستيز و گريز، ميان گروه های انسانی همسايه، يعنی قبيله ها، آل ها، ايل ها، سازمان ها خواهد بود. اين چگونگی در روزگار کنونی، شکل تراژيک و دهشتناکی بخود گرفته است. کشتارهای سال 67 در ايران را می توان، نمونه ای از اين چگونگی دانست که در آن گروهی، با انکارِ گروه های ديگر، دست به ريشه کن کردن آن ها زد. اين رويدادها نشان از فرهنگ جنگل زيستی دارند و شوربختانه هر روز بر دامنه گستره آن ها در جان افزوده می شود. 

 



Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway