گـُوبـــاره | |||
Thursday, September 08, 2016
بتازگی داریوش شایگان درآخرین کتابش، "پنج اقلیم حضور" ، به پدیده ای بنامِ، "شاعرانگیِ ایرانیان"
پرداخته است و آن را یکی از ویژگی های مردم ایران خوانده است. وی درباره نوشته
است؛
"شالوده این مقالات، براساس زاویه دید من
نسبت به خصلت شاعرانگی ایرانیان پی ریزی شده است؛ بر محور این پرسش که ارج و منزلت
ایرانیان در قبال بزرگان ادبشان حاصل چه برداشتی است؟ پیوند و ارتباط درونی این
مردم با شاعران بزرگشان از چه سنخ است که چنین به اعماق سرشتشان رسوخ کرده و سایه
ای سنگین بر کل جهان بینی آنان افکنده است"
شاعرانه پنداشتنِ ذهنیتِ ایرانی پنداره ی تازه
ای نیست. از زمانی که خواندن و نوشتن، پس از برپایی نهادی که اکنون آموزش و پرورش
خوانده می شود، در ایران فراگیر شد، ایرانیان شاعر پیشگی را یکی از ویژگی های خود
قلمداد کردند و ایران را - از زبان بیگانگان - "کشورِ گل و بلبل"
خواندند. از آن زمان تاکنون، این پذیره ی عامیانه، چنان جا افتاده است که دیگر هیچ
کس آن را به پرسش نگرفته است . چندی از پرسش هایی که در این باره می توان کرد این
هاست:
اما جدی نگیریم. جریان از این قرار است که در
فرهنگ های شفاهی، زبان در گستره ی همگانی شکلی موزون و منظوم و آهنگین بخود می گیرد،
تا کارایی بیشتری از نثر داشته باشد. آثار موفق و ماندنى در فرهنگ های شفاهی، آن هایی ست كه زبانزد مردم مى شود. از این رو،
در آن فرهنگ ها، زبان و گوش، اهمیت ویژه اى مى یابند. در اینجا، مراد از زبان و
گوش، نحوه ساخت و پرداخت سخن و شیوه شناخت و دریافتِ آن است، وگرنه زبان و گوش با
پیدایش نگارش مكانیزه (چاپ)، اهمیت خود را از دست نداه اند.
مکانیزم فیزیولوژیکِ این چگونگی این است که چون
«حافظه شنیدارى» انسان
(Auditory Memory) گنجایش حفظ همه شنوده ها را ندارد، ذهن
انسان ناگزیز از فشردن پذیره هاى وارده و سپردن آنى آنها به حافظه مفاهیم (Semantic Memory) است. پس
از پایان یافتن این پروسه، پذیره هاى ذهنى با شتاب از حافظه شنیدارى زدوده مى شود.
حافظه شنیدارى معنای هر واژه را از سخن برمى دارد و شکل نوشتاری هر واژه و آوای آن
را كه جام هاى تهى هستند، به دست فراموشى مى سپارد. از این رو، بازگفت هر مطلب
شفاهى، نیازمند به كاربُرد واژه هاى تازه براى انتقال مفهوم آن مطلب است.
با توجه به چگونگى كاركرد این حافظه، مى توان دریافت كه گرفتارى اساسى
ادبیات شفاهى، حفظ هر اثر در شكل نخستین آن است. از این رو، از بر كردن، بزرگ ترین
تكنیك دانش اندوزى در هر فرهنگ شفاهى ست. چنین است كه در گذشته، یادگیرى سرودهاى
مذهبى نه تنها موجب پاداش آن جهانى پنداشته مى شده است، بلكه از ویژگی هاى «اهل
علم و ادب» نیز به شمار مى رفته است. حافظ نیز خواندن قرآن با چارده روایت را مایه
افتخار خود مى دانسته است و شاید از همین رو نیز «حافظ» تخلص مى كرده است.
برای نمونه، می توان گفت که شعر حافظ، شعر ذهن و حافظه شفاهی ست. این
ذهن و حافظه تفاوت های بسیاری با ذهن و حافظه نوشتاری دارد که پس از پیدایش صنعت
چاپ پدید آمده است. در فرهنگ شفاهی، نه تنها نگهداری متن هیچ اثری به گونه ی نخستین
آن ممکن نیست، بلکه گویش ها و پس زمینه های ارزشی هر قوم نیز، سبب دگرگونی متن و پیدایش
روایت های گوناگونی از آن می شود. از این رو، ساختار و بافت زبان در ادبیات شفاهی،
نیازمندِ شگردهایی برای کاهش زیان گویش ها نیز می باشد.
اگرچه، حافظه شنیداری انسان، گنجایش انباردن همه داده ها را ندارد،
اما گاه می توان، با کاربرد ترفندهای ویژه ای در ساخت و پرداخت زبان، سخنی را واژه
به واژه به خاطر سپرد. شاید کاربرد این شگردها، که در پرتو آموزه های تاریخی شکل
گرفته است، باعث به کار افتادن مکانیزم های پیچیده دیگری در شبکه حافظه انسان می
شود.
شعر حافظ سرشار از این ترفندهای ادبی است. وی، بی تردید، شیفته شیوایی
زبان قرآن که نوشتاری برای ذهنيت شفاهی ست، بوده است و از صنایع و بدایع آن در شعر خود بهره
برده است. بیشتر صنایعِ بدیع قرآن را، که نزدیک به یکصد گونه دانسته اند، در دیوان
حافظ می توان یافت. نمایان ترین این صنایع اینهاست: استعاره، انسجام، ائتلاف لفظ،
ایجاز، ایهام، ارسال المثل، اشتقاق، ترصیع، تسجیع، تلمیح، تمثیل، تشبیه، تسمیط،
تقابل، تکرار، توزیع، تناسب، جناس، تضاد، تقسیم، تنقیص، کنایه، ردالعجزعلی الصدر،
مقارنه و مراعات النظیر .این صنایع،
نه برای آذین بندی سخن، که در پی برآوردن نیازهای ذهن و زبان حافظه شفاهی پدید
آمده است. برای نمونه، چون حافظه شنیداری انسان گنجایش نگهداری بیش از سه تا چهار
شماره را ندارد، انسان پس از شنیدن سطری ده واژه ای یا شماره تلفنی نُه رقمی، تنها
می تواند دو یا سه واژه و یا شماره نخستین را به یاد بیاورد. اما اگر، با توجه به
این ویژگی حافظه، همان شماره نُه رقمی را به سه گروه شماره سه رقمی بخش بندی کند، یادگیری
آن بسیار آسان تر می شود. برای نمونه، یادگیری این شماره رقمی، را مى توان، با
نوشتن آن بدین گونه، ذهن پذیرتر ساخت: 718- 429- 253.
چنین است که شماره تلفن های شهرهای بزرگ را این گونه گروه بندی می
کنند. وزن، دارای چنین نقشی در نظم است.
بخاطر سپردنِ جمله زیر، نه تنها دشوار، که شاید بیهوده نیز بنماید: «ای پناه
و تکیه گاهِ لحظه های زیبای پرشکوه و پرعصمتِ خلوت و تنهایی من". کاربرد وزن و ترفندهای ادبی، نه تنها آن را زیبا و معنادارتر می کند،
بلکه آن را حافظه پذیر نیز می نماید:
ای تکیه گاه و پناه
زیباترین لحظه های
پرعصمت و پرشکوه
تنهایی و خلوت من
(اخوان
ثالث)
نقش این صنایع، بالا بردن کیفیت موسیقیایی هر منظومه و آسان پذیر
نمودن آن برای حافظه شنیداری است. با این حساب، روی دیگرِ این سخن که ایراینان ذهنیتی شاعرانه دارند، این است که
ایرانیان ذهنیتی شفاهی دارند. این چگونگی در فرهنگ های همه ی سرزمین هایی که
خواندن و نوشتن به تازگی در آن ها فراگیر شده است، وجود دارد و ویژه ایران نیست.
نگاهی به کشورهای همسایه ایران، برما آشکار خواهد کرد که گرایش به سخنان منظوم و
آهنگین، که ما به خطا آن ها را شعر می نامیم، در همه آن کشورها نیز وجود دارد. از
ارجمندی غزل و قصیده در سرزمین های عربی گرفته تا مجالس نقالی و قوالی و غزلخوانی
در ترکیه و هند و پاکستان.
هر فرهنگ، مکانیزم خودبانی دارد که کارِ آن برتر
نشان دادن آن فرهنگ، از فرهنگ های دیگرِ جهان، در ذهنِ دارندگان و کاربران آن است.
این مکانیزم سبب می شود که کاربران ِ هر فرهنگ، افسانه های چندی، درباره ی بهتری و
مهتری فرهنگ خود بسازند. این سخن عامیانه نیزکه ایرانیان ذهنیتی شاعرانه دارند، یکی
از آن سخنان افسانه ای ست که هنر را نزد ایرانیان می داند و بس.
Post a Comment
Comments:
Post a Comment
|
يادداشت های ابراهيم هرندی eh118@yahoo.com نوشته های ديگر:مقاله ها و يادداشت ها برآيش هسـتی شعـــر طنـــــز پيوندها:کتاب های من بايگــانی:
August 2004
January 2005 May 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 April 2007 May 2007 June 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 February 2009 March 2009 April 2009 May 2009 August 2009 September 2009 October 2009 November 2009 December 2009 January 2010 April 2010 May 2010 August 2010 November 2010 December 2010 January 2011 February 2011 July 2011 October 2011 November 2011 December 2011 September 2012 October 2012 December 2012 January 2013 February 2013 March 2013 April 2013 July 2013 August 2013 September 2013 October 2013 January 2014 February 2014 April 2014 May 2014 June 2014 July 2014 August 2014 September 2014 October 2014 November 2014 December 2014 January 2015 February 2015 March 2015 April 2015 May 2015 June 2015 July 2015 August 2015 September 2015 November 2015 December 2015 January 2016 March 2016 April 2016 May 2016 July 2016 August 2016 September 2016 October 2016 November 2016 December 2016 January 2017 February 2017 March 2017 April 2017 May 2017 June 2017 September 2017 October 2017 December 2017 April 2018 May 2018 June 2018 July 2018 August 2018 September 2018 October 2018 November 2018 December 2018 January 2019 February 2019 June 2019 September 2019 October 2019 November 2019 February 2020 March 2020 April 2020 May 2020 June 2020 July 2020 August 2020 January 2021 February 2021 March 2021 April 2021 August 2021 September 2021 October 2021 June 2022 July 2022 September 2022 October 2022 November 2022 December 2022 February 2023 March 2023 April 2023 May 2023 June 2023 July 2023 August 2023 September 2023 October 2023 November 2023 December 2023 February 2024 March 2024 April 2024 May 2024 June 2024 July 2024 August 2024 September 2024 October 2024 November 2024 December 2024 |