گـُوبـــاره | |||
Wednesday, August 17, 2016
بزرگترین دشمنان مردم ايران، تهیدستی و ناآگاهی فزاینده اند. این دو بلای بزرگ سبب می شوند که همیشه بخش بزرگی از مردم، آماده
برای خدمت به دشمنان خود، به حکومت های
خودکامه و یا دولت های استثمارگر خارجی باشند. آورده اند که آغامحمدخان قاجار به
جانشین خود گفته بود که؛ " اگر می خواهی بر این مردم حکومت کنی آن ها را
گرسنه و بیسواد نگه دار." گویا این هشدار همچنان در کشور ما بکار بسته می شود
و غارت کردن سرمایه های ملی را آسانتر می کند.
تهیدستی، ناآگاهی می آورد و ناآگاهی، توانمندی های انسان را کاهش می دهد و او را فرومایه و تهیدست می کند. این سخن بمعنای آن نیست که تهیدستان فرومایه اند، بلکه می خواهم بگویم که ناداری و تهیدستی، زمینه ساز همه زشتی ها، ناهنجاری ها و ناسازگاری هاست و تهیدستان هماره درتیررس ناخوشی ها و نابسامانی ها و ناروایی های جهان هستند.
در جهانِ زندگان، دستبرد به آنچه ديگران دارند، يکی از کردارهای
پايدارِ برآیشی ست. نمونه انسانی اين دستبرد، گرفتن انرژی، ويتامين، پروتئين و نمک
های موردِ نيازِ تن، از راه خوردن گياهان و جانوران، يعنی سبزي، ميوه، گوشت و چربی
ست. بارآوری گياهان برای خوشداشت انسان نيست، بلکه کوششی طبيعی برای ماندگاری تخمه
خودشان در جهان است. هر گياه، در آرامش گياهی خود، انرژی، ويتامين، پروتئين و سازه
های زيستی مورد ِ نياز خود را از راه آب و خاک و آفتاب می سازد و همه را در ميوه ی
خود که خانه تخمه های آن است، جا می دهد تا آن تخمه ها از هنگام جدا شدن از بوته،
ساقه و يا شاخه، تا هنگامی که هنوز در خاک
جا نگرفته اند، موادِ خوراکی کافی داشته باشند. چنين است که تخمه بيشتر گياهان، در
ميوه آن هاست. برای نمونه، هندوانه، تخمدان آن ميوه است که خوراک و نوشاک و پوشاک،
برای تخمه های نورسته را در خود دارد و تا زمانی که تخمه ها در زمين جا نگرفته
اند، زنده و شاداب بمانند. اين همه را، هندوانه در پوسته سختی جا می دهد تا از
گزندِ بسياری از جانوران گياه خوار در امان بماند.
اگرچه از چشم اندازِ انسان، تخمه هر هندوانه بخش مزاحم و بيهوده آن
پنداشته می شود، اما از ديدگاه هندوانه، آن گوی آبناک و شيرين، توشه راه تخمه های
جوان از هنگام زاده شدن تا زمان جا گرفتن در خاک می باشد. نيز، چنين است مکانيزم
گذارِ هسته های سيب و پرتغال و انگور و هر گياه دانه دارِ ميوه زای ديگر. هر گياه،
ميوه خود را در پوسته سختی می روياند تا از خورده شدنِ آن پيشگيری کند، برخی اين
پوسته را تيغ دار می سازند، مانند دوريان و آناناس و ميوه های کاکتوسی. برخی
زهرآگين، مانندِ پرتغال، ليمو، کيوی برخی با پوست سخت و چوبين،
چون بادام، گردو و فندق. چندی از گياهان نيز، هسته های خود را تلخ و زهرآگين می
کنند.
دستبرد به زندگی و جان و جهان ديگران را، در جهانِ جانوران نيز می
توان ديد. برای جانورانِ تک ياخته ای، مانند ميکروب ها، ويروس ها و قارچ ها، زيستن
از راه دسترنج ديگران، راه زندگی ست. اين زيندگانِ ذره بينی، با نشستن برپوست تن
گياهان و جانوران و يا راه يافتن به درون تن آن ها، بی هيچ کوششی، آن تن را
جولانگاه مفتخوری و خوشزيستی خود می کنند و به زاد و رود می پردازند و کار را
بجايی می رسانند که اگر ميزبان کوششی برای نابودیِ آنان نکند، او را از پا در می
آورند.
ميکروب ها، ويروس ها، قارچ ها و باکتری ها، تروريست های زيستی هستند
که هيچ هدفی جز چريدن بر و يا در تن ميزبانِ خود ندارند.
در جهانِ جانورانِ بزرگتر، ديدن دستبردِ هر گياه و جانور به ديگر
جانداران، آسانتر است. برخی از گياهان، اين کار را با محروم کردنِ گياهان ديگر از
آفتاب، با شاخ و برگ افشانی می کنند و گروهی با پيچيدن به دور ساقه گياهی. گياهانِ
گوشتخوار، از آن نيز فراتر می روند و جانوران مهمان را بدام می اندازند و می
بلعند. اما جانوران با چيدن ميوه و کندن ريشه و دانه و نيز با دريدن و شکار و
کشتارِ جانورانِ، ديگر زيندگان را از ميدان طبيعت بدر می کنند. اگر از چشم اندازِ
اخلاق انسانی به اين گونه رفتار ها و کردارهای جانوران بنگريم، در می يابيم که انسان
در اين گستره، هولناکترين جاندارِ جهان است زيرا که او گياهان و جانوران ديگر را،
آگاهانه به گونه سيستماتيک، برای بهره وری و باربری و کشتار می پرورد. کشاورزی و
دامپروری، دو نهادِ انسانی برای دستبرد زدن به گياهان و جانوران در راستای
ماندگاری اين جانور است.
فراتر از آن، انسان به بهره وری از همگون خود نيز می پردازد. بردگی،
بيگاری واستثمار، نمونه هايی از شيوه های انسان در گذارِ تاريخ برای بکار گيری
ديگران و کارکِشی از آنان در راستای سودِ خويش است. اين چگونگی اکنون سال هاست که
شکلی نهادينه بخود گرفته است و جهان را چنان بازآرايی کرده است که اکنون نيمی از ثروت جهان در دست يک درصد از مردم آن است. چرا؟
زيرا که نهادهای اجتماعی که بازتاب رفتارها و
کردارهای گروهی انسان اند، نمادهايی از خوی او هستند. خويی که همانگونه که
آرامانگرا و آرامش دوست است، خويشتنخواه و خودکامه نيز هست. چنين است که تاريخِ ز
يسته ی انسان، هم تاريخ مردمی و مهربانی ست و هم تاريخ جنگ و خونريزی و غارت و
استثمار. انسان، جانوری ست که در مقياس برآيشی، بتازگی جنگل زيستی را پشت سر
گذاشته است و شيوه زيستی ديگری برگزيده است. از اينرو، خودکامگی و خويشتخواهی و
خشونت، هنوز در رده بالای فهرست کردارهای پايدار برآيشیِ او جا دارد. دانستن اين
نکته بايد ما را برآن دارد که بپذيريم مهرورزی و باهمی و نوعدوستی و دموکراسی خواهی
و انديشه برابری، خود بخود پديد نيامده اند و ماندگاری آن ها نيز، نياز به نگاهداری
و مبارزه هماره دارد. آن يک درصدی که بيش از نيمی از ثروت جهان را در دست دارد، با
دموکراسی و برابری نيز ميانه ای ندارد و ناآگاهی همگانی و تهيدستی را بهترين شيوه
برای نگهداری جايگاه خود در جهان می داند و با آن سخنِ آغا محمد خان قاجار، همگمان
است.بازگرديم به ايران.
در ايران به گواهیِ تاريخ، شيخ و شاه، در پيوند
با تهيدست داشتن و ناآگاه خواهیِ مردم، هماره همدست و همگمان بوده اند و مردم را
بزرگترين دشمنان خود می پنداشته اند. اگرچه اين چگونگی تنها ويژه ايران نيست، اما
در ايران، با توجه به ثروت و امکاناتِ آن کشور، هميشه ابعاد فاجعه باری داشته است.
در ايران، غمِ نان تاکنون هرگز در هيچ دروه ای از ميان نرفته است و به تاريخ
نپيوسته است. در اين دوره، غم آب نيز دارد به آن افزوده می شود.
گفته اند که؛ "شکم گرسنه کافراست." این بدان معناست که
انسانِ گرسنه، آمادگی بیشتری برای تن در دادن به کارهایی که دیگران از آن سر بازمی
زنند، دارد. شاید آغا محمد خان با آگاهی از این چگونگی، مردم را گرسنه و بیسواد
می خواست و می داشت، زيرا که گرسنگان، مانند موم در دست حاکم نرمش پذیر و شکل
گيرند.
Post a Comment
Comments:
Post a Comment
|
يادداشت های ابراهيم هرندی eh118@yahoo.com نوشته های ديگر:مقاله ها و يادداشت ها برآيش هسـتی شعـــر طنـــــز پيوندها:کتاب های من بايگــانی:
August 2004
January 2005 May 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 April 2007 May 2007 June 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 February 2009 March 2009 April 2009 May 2009 August 2009 September 2009 October 2009 November 2009 December 2009 January 2010 April 2010 May 2010 August 2010 November 2010 December 2010 January 2011 February 2011 July 2011 October 2011 November 2011 December 2011 September 2012 October 2012 December 2012 January 2013 February 2013 March 2013 April 2013 July 2013 August 2013 September 2013 October 2013 January 2014 February 2014 April 2014 May 2014 June 2014 July 2014 August 2014 September 2014 October 2014 November 2014 December 2014 January 2015 February 2015 March 2015 April 2015 May 2015 June 2015 July 2015 August 2015 September 2015 November 2015 December 2015 January 2016 March 2016 April 2016 May 2016 July 2016 August 2016 September 2016 October 2016 November 2016 December 2016 January 2017 February 2017 March 2017 April 2017 May 2017 June 2017 September 2017 October 2017 December 2017 April 2018 May 2018 June 2018 July 2018 August 2018 September 2018 October 2018 November 2018 December 2018 January 2019 February 2019 June 2019 September 2019 October 2019 November 2019 February 2020 March 2020 April 2020 May 2020 June 2020 July 2020 August 2020 January 2021 February 2021 March 2021 April 2021 August 2021 September 2021 October 2021 June 2022 July 2022 September 2022 October 2022 November 2022 December 2022 February 2023 March 2023 April 2023 May 2023 June 2023 July 2023 August 2023 September 2023 October 2023 November 2023 December 2023 February 2024 March 2024 April 2024 May 2024 June 2024 July 2024 August 2024 September 2024 October 2024 November 2024 December 2024 January 2025 |