گـُوبـــاره
 

Wednesday, December 26, 2012


آگاهی از حضور ديگران 


يِکی از بازتاب‏های بزرگ گريزِ ناگزيرِ بسياری از ايرانيان در سه دهه گذشته از سرزمين خود، بيرون آمدن انسان ايرانی از خاک و لاک تاريخی خويش و آشنا شدن او با جهان کنونی‏ست. او در پرتو اين رويداد دريافت که نه ايران دل عالم است ونه هنر تنها نزد ايرانيان است. شايد برای نخستين بار بود که ايرانيان با شگفتی ديدند و شنيدند و دريافتند، که مردم برخی از کشورهای جهان نه تنها نامی از اصفهان نصف جهان و فردوسی و صنايع دستی ايران و سيب خراسان و حافظ و کوه دماوند و قله های تاريخی و فرهنگی و ادبی ما نشنيده‏اند که حتی نمی‏دانند ايران ما در کجای جهان است.

هر فرهنگ سيستم نگهدارنده‌ای دارد که ورای گوش ِهوش انسان به ذهن وی راه می‏يابد و با عواطف او در می آميزد و پيشداوری‏ها و پيش پنداره‏هايی را ميدان می‏دهد که زمينه ساز قوميت و در دنيای مدرن مليت است. اين سيستم هماره در کار است و از نسلی به نسل ديگر سپرده می‏شود. برخی از بازتاب‏های زبانی ِاين پيش پنداره ها اين هاست:

هيچ کجای جهان ايران نمی‏شود
ايرانيان ذاتاً با هوش هستند
حقوق بشر ريشه در انديشه های ايرانی دارد
ايران دل عالم است
هنر نزد ايرانيان است و بس
ای ايران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر

خود گرايی همگانی و برتر انگاری فرهنگ بومی، پديده ای طبيعی‏ست. آگاهی از اين چگونگی تنها با رويا رو شدن با "ديگری" ممکن می‏شود. چنين می‏نمايد که اين رويارويی برای ما دارد اندک اندک به پيدا شدن گفتمانی بنام "ديگری"، در ذهن و زبان ما کشيده می‏شود. اين فرآيند، آغاز انديشيدن به جهان مدرن و درگيری با آن است. پيش تر در برابر ايران ، انيران بود که ديگری افسانه ای و ذهنی بود. اما، "ديگر"، در ذهنيت مدرن، يعنی آن که مانند ما نيست، اما مانند ما دارای "حقوق" است. امروزه واژه " دگر انديش" و "دگر باش" در زبان فارسی، نشان از پذيرش اندک اندک مفهومی بنام "ديگری"، در ذهنيت ايرانی دارد.





Post a Comment
Comments:
دوست مهربان،
تنها پرسشی که من در کامنت شما ديدم اين است که مگر جز اين است که امريکا و انگليس از ترس ابرقدرت شدن شاه، حکومت را از او گرفتند و خمينی را جايش گذاشتند. در دنباله اين پرسش نيز، خودتان پاسخی به اين پرسش داده‏ايد.
البته نظر هر کسی برای خودش محترم است. اما به گمان من نه شاه مرد قدرتمندی بود و نه ايران در حال ابرقدرت شدن بود. اطرافيان شاه مانند اسدالله علم و ديگران، همه در خاطراتشان، شاه را مردی بزدل، ترسو، خرافی و نوکر صفت دانسته اند. مردی که قدرت سازمانهای جاسوسی امريکا و انگليس را از قدرت خدا هم بيشتر می دانست.
بد نيست بدانيد که بدبختانه ايران در مقياس جهانی، هم در زمان شاه و هم اکنون، از نظر اقتصادی و صنعتی و علمی، کشوری فقير بوده و هست.
می دانم که شما انتظار اين پاسخ را نداشتيد.
کامروا باشيد.

ا.ه

 
Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway