"
سیاستِ ما، عین دیانتِ ماست و دیانتِ ما، عین سیاستِ ما."
(امام خمینی)
انگلیسی پرسید؛ مگر قرار نبود که شما تظاهراتِ آرامی در برابر
سفارتِ ما برگزار کنید تا نشخوارِ شب برای اخبار رادیو تلویزیونهاتان باشد؟ شما که
به ما قول شرف داده بودید که هوای سفارتخانه و پرسُنلِ ما را در کشورتان داشته
باشید و سلام رسانده بودید و از ما خواسته بودید که نگران نباشیم. پس این چرخش
ناگهانی چه بود؟ سیاست شما، همه مردم جهان را گیج گرده است. این چه گونه سیاستی ست؟
پاسخ آمد که؛
سیاستِ ما، عین دیانتِ ماست و دیانتِ ما، عین سیاستِ ما.
انگلیسی پرسید که؛ آخر دیانت شما قرار بود مرهمی برای ورشکستگی اخلاقی جهان
باشد و خودبخود، دین فطری بشر را که بقول شما، اسلام است، به همه جای جهان بکشاند و
تومار کفر جهانی را درهم بپیچد. شما که گفته بودید که اسلام ناشناخته ترین دین در
جهان است و همین که فرصت شناساندن آن به بشما داده شود، همه مردم، خودبخود شیفته آن
خواهند شد! پس چی شد؟
کو آن راًفت و عطوفت اسلامی که شما از آن دم می زدید؟
این چه دیانتی ست که ماموران حکومتیاش، ناگهان عربده کشان به حریم خصوصی
دیپلماتهای کشوری دیگر یورش میبرند و با داد و فریا د و سیخ و میخ و پنجه بوکس و
کلنگ، هرچه بر سرِ راه خود مییابند، می شکنند و می سوزانند و اموال خصوصی کارمندان
سفارت را از مسواک برقی سفیر گرفته تا اسباب بازی های کودکان خُردسال را هم با
خودشان میبرند؟
دیانت شما چگونه دیانتی ست؟
پاسخ آمد که؛ "
دیانتِ
ما عین سیاستِ ماست و سیاستِ ما، عین دیانت ما."