گـُوبـــاره
 

Friday, October 21, 2011


شايد. 


تماشای کشته شدن قذافی، اين نکته را به ذهن من آورد که شايد مردم جهان در هيچ دوره‏ای مانند دوران کنونی، شاهد شکست و تار و مار و کشته شدن ديکتاتورها  نبوده‏اند. از سويی نيز، در هيچ دورانی، انسان اين چنين گرفتار بندهای گوناگون نبوده است.  در سه دهه گذشته مردم جهان از نزديک، شاهد خفت و خواری و مرگ چندی از نامدارترين ديکتاتورهای سنگدل و خونخوار سده بيستم مانند؛ ايدی امين، جعفر نمُيری، شاه، انورسادات، چائوشسکو، صدام، مبارک و قذافی بوده‏اند و با ديدن شکست و فرار و مرگ آنان به شادی و پايکوبی پرداخته‏اند.  ديکتاتورها يکی پس از ديگری فرو می‏افتند و هيمه ِ آتش شور و شادی جوانان پايکوب و اميدوار می‏شوند، اما اندی و چندی که از جشن مرگ هرديکتاتور می‏گذرد، با آش همان است و کاسه همان. چرا؟

    پاسخ دادن به اين چرا آسان نيست. شايد از آنرو که نابرابری و ستم، چنان در همه جا نهادينه شده است که مردم ديگر از ديدن ريشه‏های نابسامانی‏ها ناتوانند و بجای پرداختن به نمودها، با نمادها سرشان گرم است. شايد.

شايد ترفندهای روان- گردانیِ آن يک درصدی که 40% دارایی جهان و 95% امکانات آن را در اختيار دارد، آنچنان زیرکانه و ناديدنی شده است که ما را يارای ديدن سنگ‏های و سنگرهايی که برسر راهمان است، نيست. شايد.

 شايد آنچه می‏گذرد، آزمايشی بزرگ است که ما در آن - بی که بدانيم – موش‏های آزمايشگاهی هستيم  که آزمايشگران،  ما را برای بررسی کنُش‏ها و واکنُش‏هايمان در زير حبابی که ما آن را گنُبد مينای آسمان می‏ناميم، گردِ هم آورده اند. شايد.

 شايد هم ما بازيگر تنها يک صحنه از تاتری تاريخی هستيم که چون کسی همه سناريو را به ما نداده است، از آنچه بايد خبر نداريم و سرگردان و آسيمه سر می‏نمايیم و هيچ چيزی برايمان به هيچ چيز نمی‏ماند! شايد.

شايد آنچه نبايد روی دهد، روی داده است و ما از آن آگاه نيستيم و يا نمی‏خواهيم که آگاه باشيم.  

شايد هم نه.......


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway