حـوصله آب ديـگه داشـت سـر می رفت
خودشو می ريخت تو پاشوره در می رفت
(فروغ فرخزاد)
روزگاری همه ژرفا و پهنای دانش بشر در چند کتاب که شمار آن ها از انگشتان دو دستان انسان فراتر نمی رفت، جا می گرفت. در آن روزگار، "علامه" و "پِير" و " مفتی" شدن، در گرو خواندن همين چند کتاب خطی بود. اما امروز همه کاره بودن و خود را همه دانا پنداشتن، نمادی از نادانی ست.
دنبــــاله....