گـُوبـــاره
 

Monday, May 28, 2007


گيرها و گيرنماها 


سرزمين ما از ديدگاه دارايی زيسبتومی و کانی در رده نخستين کشورهای سرآمد جهان است، اما از چشم انداز اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، در زمره وامانده ترين کشورهای پيرامونی ست. اين چگونگی سالهاست که ذهن بسياری از ايرانيان انديشه ورز را درگير خود کرده است و پرسش های فراوانی را برای ما و آيندگان پديد آورده است. يکی از اين پرسش ها اين است که گيرها و گرفتاري های فرهنگی و اجتماعی ايرانيان چيست؟

سخن از " گير" گفتن، يعنی در پی چيزی گرفتار شدن و درماندن. يعنی برخوردن با سازه ای بازدارنده که ما را از رسيدن به چيزی و جايی که در پی آن هستيم بازمی دارد. هنگامی که از گيرهای فرهنگی و اجتماعی می گوييم و می نويسيم، گفت و نوشت ما پيش پنداره هايی چند در خود و با خود دارد که بد نيست چندی از آنها را برشماريم:

- نخست آن که ما می دانيم که به کجا می خواهيم برسيم و برنامه ای برای رسيدن به هدف خود نيز داريم. ازاينرو آنچه راه را بر پيشبرد برنامه ما سد کرده است، می شناسيم و گيروگرفتاری می ناميم.

- ديگر آن که چون کيفيت هر برنامه روند اجتماعی و يا فرهنگی در مقايسه با جوامع ديگر بررسی می شود، ما گيرها و گرفتاری ها را با چشمداشت به فرهنگ ها و جوامع ديگر برمی رسيم. در روزگار کنونی فرهنگ غربی، سنجه همه مردم جهان برای شناخت جايگاه فرهنگ خويش است و ما نيز هنگامی که به بررسی چيستی و چسانی فرهنگ خود می پردازيم، آن را - گاه ناخود آگاه - با فرهنگ غربی می سنجيم.

- روند های فرهنگی و اجتماعی را می توان در کارگاه ذهن انسان دستکاری و دگرگون کرد و به بازسازی و بازپردازی آنها پرداخت. يعنی که مهندسی مسير تاريخ، ساختکار ذهن انسان می تواند باشد.

- همه گيرها و گرفتاری های اجتماعی در بخش آگاه ِ ذهن انسان جا می گيرند و تن به تور راز گشای خِرد فرد می دهند.

اکنون با يادداشت هماره اين پيش پنداره ها به بررسی چندی از گيرهای و گيرنماهای فرهنگی و اجتماعی ايران می پردازيم. کاری کارستان و فتنه انگيز. اين بررسی را تنها می توان با همدلی کسانی که مته موذی پرسه های فرهنگی بی خوابشان می کند به پايان برد. پس بهتر است که پيش از آنکه من چيزی بنويسم، شما را به انديشيدن در اين باره فراخوانم و از شما بپرسم که به گمان شما گيرهای فرهنگی ما چيست؟

گفته اند که؛ " مستمع صاجب سخن را بر سر نطق آورد". پس اگر شما سخنی در اين باره نداريد، من نيز دست از اين بررسی خواهم شست.



Post a Comment
Comments:
سلام عرض شد آقا. به نظر بنده سوال خیلی سختی طرح کرده اید.
دلم می خواهد جواب بدهم اما باید قبلش یکی دو روز فکر کنم. عجالتا شما از نوشتن پشیمان نشوید تا من برگردم.
 
زحمت بکشین این متن فارسی رو برام ترجمه ی فارسی کنین تا من هم نظر بدم ...
 
سلام آقای هرندی عزیز,
امیوارم خوب و خوش و سلامت باشید.
فکر کنم این گیرها یکی دوتا نیستند و هرکدام در موقعیتی خاص عمده می شوند و خود را بیشتر نشان می‌دهند. من الان فکر می کردم ما با وجود اینکه کشور نوپایی نیستیم ولی انگار که یک جور بحران هویت داریم، یعنی یک جور گره احساسی نسبت به جایگاهمان که گویی در نهایت باعث عدم اعتماد به نفس ما شده‌است.
مثلا ما هر چند از نظر قیافه و فرهنگ به عرب‌ها بسیار نزدیکتر هستیم، ولی خود را کاملا متفاوت و بسیار بالاتر از آنان می‌دانیم.
از طرف دیگر هم ته دلمان دوست داریم که اروپایی‌ها ما را از خودشان بدانند که وقتی می‌بینیم اینطور نمی‌شود پرخاشجو می‌شویم.
خلاصه یک جور سرگردانی در تبیین جایگاه در ما ایرانی‌ها (بخصوص طبقه متوسط و روشنفکرها) به طور عموم دیده می‌شود که اکثرا در افتخار کردن مفلوکانه به کورش و داریوش خودنمایی می‌کند.
حالا این که این دوگانگی از کجا سرچشمه می‌گیرد واقعا من نمی‌دانم، انگار در تاریخ ما یک گوشه‌ای این گره بوجود آمده و در عمق ما مانده‌است. گفتم شاید حمله اعراب و مسلمان شدن و مسلمان بودن ما به زور آن گره باشد، ولی می‌بینم که از این نظر مصر هم سرنوشتی تا حدودی مشترک با ما داشته‌است، آیا آنها نیز در تبیین هویت‌اشان همین دوگانگی را دارند؟
آیا می‌توان شکست افتضاح آمیز ایران در مقابل روسیه در زمان فتحعلی شاه را آغاز این گره احساسی دانست؟
 
Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway