|
روشناي سايه ساي آرمان هايت خطي از خورشيد تا فرداست
روشن باش روشن باش
روياهات مايه دلگرميِ هر تشنه درياست
{تا بدارد آتش از طوفان، شعله را در جامِ جانِ خويش مي دارد}
اي چراغِ روشنِ انديشهات هنگامه هستي آسمان در دست هاي توست و جهان نام تو را در كهكشانهاي دگر تكرار خواهد كرد
روشن باش روشن باش
تا بيفروزد بگيرد تا بسوزاند جهان را عشق روشن باش روشن باش ***
|
|
|