گـُوبـــاره
 

Tuesday, October 17, 2006


صـــد سال ِ آزگـــــار 


6. مدرنيسم و زندگی شهری

زندگی مدرن در شهر زاده می شود و می رويد، زيرا در شهرسنت های اجتماعی برای نخستين بار شکسته می شود. رفت و آمد زنان بی حجاب خيابان و کوی و برزن در کشورهای اسلامی، تن دادن به قوانين و مقررات راهنمايی و رانندگی، خيز و خواب با ساعت، قرار ملاقات، آرايش سر و لباس و خانه و اداره، پذيرش آداب و اصول اداری و اقتصادی، جدا کردن ضابطه از رابطه و حوزه های کار و سرگرمی و فردی و همگانی، همه و همه نمادهای زندگی مدرن است که در شهرآشکار می شود و شهروندان را ناگزير از تن در دان به راه و رسم شهرنشينی می نمايد. تنها در شهر می توان زندگی برنامه ريزی شده ای داشت و آن را پی گرفت. چنين است که می گوييم، شهر زادگاه زندگی مدرن است.

دنبــــاله....


Post a Comment
Comments:
آقای هرندی عزيز، من هيچ وقت از خواندن نوشته های پرمحتوا و واقعاً خوب شما خسته نمی شوم. هر مطلب شما پر از نکته های خوب و جديد است و آدم را چند شب وروز به فکر و امی دارد. اما گله ای هم از شما دارم و آن اين که شما هم دير به دير می نويسی و هم پراکنده. يک مقدار مآخذ مطالبتان را هم اگر می داديد بدنبود.

هژير
 
جناب هژير، درود برشما.

با سپاس از مهرو همچنين گله شما، درباره دير به دير نوشتن بايد بگويم که روزگاری – يعنی چند سال پيش – يادداشت های اين وبلاگ را برای خوانندگان و خواهندگانی که خيال می کردم، بايد باشند می نوشتم. گذشت زمان نشان داد که شوربختانه چنان خواهندگان و خوانندگانی وجود خارجی ندارند. از اينرو چنديست که تنهای برای سرگرم کردن خودم می نويسم. برای همين ديريا زودش هم يکی ست. البته می دانم که دوستان مهربانی چون شما هستند و سر می زنند و می خوانند که برای من مايه سرفرازی ست.

درباره پراکندگی نوشته ها، ريشه را بايد در همين که نوشتم دانست. درباره آوردن ماخذ هم باد بگويم که يادداشت های اين وبلاگ، تراوه های ذهنی من است و نه بازتاب پژوهش های آکادميک. البته اين سخن بدان معنا نيست که آنچه می نويسم، بی پايه و اساس است. در آينده بيشتر در اين باره خواهم نوشت. هر جا که نکته ای و يا انديشه ای را از کسی وام بگيرم و يا گفتاوردی از کسی بياورم، با نام خواهد بود.

کامروا باشيد.
 
سلام ... در دهات هم میشود متوجه شد. اگر بگذاریم!
 
استاد عزيز، اول از همه ممنون كه مي نويسيد حتي گاه به گاه و من همه نوشته هاي شما را از ابتدا كه اصغر آقايتان معرفي كرد تا به امروز خوانده ام و لذت تمام برده ام. يقين بدانيد كه سخن شما را اهلش از گهر ناب ارزشمندتر مي يابند. اما در همين مقوله كه مي رويد به انقلاب هم حتماٌ مي رسيد كه يكي از مهم ترين تاثيراتش از بين بردن همان طبقات بوده است به طوريكه يك روستايي در همان روز اول كه به شهر مي آيد - چون مي بيند فلان همولايتي اش در اين سيستم مشكل دار يك شبه ره صد ساله رفته است - توقع بهترين خانه و ماشين و كار را دارد. قديم شايد همان اشرافيت توخالي هم نوعي كنترل و نظام ايجاد مي كرد و اين از هم گسيختگي ديده نمي شد. گر چه مطمئن هستم به اينجا هم مي رسيد اما از بي طبقگي جامعه امروز و ملتي كه مثل گرد پراكنده شده اند هم لطفاٌ بنويسيد.متشكرم
 
Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway