گـُوبـــاره
 

Monday, August 14, 2006


چـه روزگــار ِ بــدی! 


چه روزگار ِ بدی
کسی نمی داند، چگونه بايد باشد
کسی نمی گويد؛ چرا؟
چگونه بگويد!


درست است، ما در روزگار بدی زندگی می کنيم. روزگاری که در آن کسی بدرستی نمی داند که چگونه بايد باشد. ازسويی اَبَر جهانخوار جهانی، ذهن همه جهانيان را در چنبره افسون خويش انداخته است و همگان را افسون و مفتون خويش نموده است و تشنه در پی سراب می دواند و از سوی ديگر فرهنگ بومی ما فرهنگی کلنگی و ناکارآمد و ناسازگار با دنيای امروز است. اين فرهنگ از پاسخ يابی و پاسخ گويی به نيازهای روزمره ما در دنيای کنونی ناتوان است و برای سر تاقچه گذاشتن و رويا چرانی و فخر فروشی مناسب تر است تا زندگی در جهان درهم و یی فردا نمای کنونی. تجربه تاريخ چند دهه گذشته آزمون گرانی برای ما بوده است. آزمونی که آيندگان تا صدها سال ديگر، تاوان ده آن خوهند بود.

ضرب المثلی چينی می گويد که، " باشد که در روزگاری گيرا زندگی کنی."1 چه آرزوی پرمعنا و بجايی! روزگاری گيرا... روزگاری که انسان آن را ازآن خوند بداند و خود را فرزند آن. روزگاری که کشش های آن و کوششهای انسان در پی ساختن جهانی بهتر و برتر باشد. اما در برابر اين گويه چينی، مثلی فارسی هم داريم که می گويد؛ " در جهنم مارهايی ست که آدم از دست آنها به اژدها پناه می بَرَد." بدبختانه اين مَثَل بيشتر با روزگار ما سازگار است تا آن ديگر.

چه روزگار بدی!

.........................
1. May you live in an interesting time


Post a Comment
Comments:
زیبا ، دلنشین و به جا گفتی ، ابراهیم هرندی عزیز. این دفعه با همه حرفات موافقم
وفا
 
Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway