گـُوبـــاره
 

Monday, June 05, 2006


قلک ِ کـودکـی 



اين شعر مرا علی محمد تهرانی استاد آواز و موسيقی اِيرانی، در آوازهای روزنه با صدای گرم و آفتابی اش در دستگاه ماهور خوانده است. بشنويد:


چرا دل بريدم؟
زقانون ِ سبزی که می زيست در من
چرا دل بريدم؟

چرا با تب ِ چشمه های زلالی
که از شور و نور و نوازش روان بود
نرفتم؟

چرا با خيالی که خوشتر
زرنگين کمان بود
نماندم؟
و از آنهمه آرزوهای شيرين
گذشتم؟
عجب سخت آسان گرفتم!
چرا قلک کودکی را شکستم!؟

ميان ِ من و تو،
چه گمراهه راهی ست !
چه چاهی ست!!
و از آنچه مانده ست
آهی ست.

چرا دل بريدم
از انديشه سبزِ سبزه
از آئينه چشم ِ چشمه
و از هرچه شور و شدن بود؟
چرا دل بريدم؟

چه ديدم
چه شد
چون
چگونه کدر شد
زلالای ناب روانی که "من" بود؟



Post a Comment
Comments:
بسیار زیبا بود. هم شعر ، هم آواز. به نوشتن شعرهای زیبا ادامه دهید
متشکرم
وفا
 
ادامه دهید. به نوشتن مقاله های زیبا هم ادامه دهید!!منتظریم
وفا
 
وفا،دوست با وفا

با سلام و سپاس، چنديست که از نوشتن بريده ام. دستم به قلم نمی رود و کاريش هم نمی توانم بکنم. سال هاست که به اين نکته رسيده ام که نوشتن به فارسی کار بيهوده ای ست. اميدوارم که چنين نباشد.

کامروا باشی

ابراهيم
 
خیلی خوب باشه. به فارسی ننویسید. به انگلیسی بنویسید. ولی بنویسید. حیف است که شما ننویسید و ما لذت نبریم. حیف نیست؟ خودتان بگویید
وفا
 
زیبا بود دوست من!و از مطلب و گوباره هم لذت بردم
 
از وبلاگ اصغرآقا ممنون که مرا به وبلاگ شما رهنمون شد.
دیدگاهای بسیارجالبی داری. زنده وبرقرارباشی
 
واقعا که حیف است دکتر.
بنویسید لطفا
 
ماندنی شدید.ماندنی باشید.
 
باسلام, من ازشعرشمابیسارلذت بردم.میخواستم با اجازه شما این شعر را نقدکنم.شاعرازچه دل بریده است؟ آیااوازمنیت خویش دل بریده یا از "تو"ئی که او را به گمراه راه کشانده وعاقبت به چاهش نشانده و به جز آه چیزی بایش باقی نگذاشته است؟ یا از هردومسئله آزاردیده و دیگر تاب و تحملش پایان یافته است.این نازک دل چرابه همه احساسات بی غل وغش کودکی پشت پازده است. آیااین"من"و"تو"رامی شودمهارکردوبه قانون سبز زندگی برگشت ودگربااز آئینه چشم چشمه به این دنیای زیبای فانی نگریست ویک اشتباه را دوباره تکرارنکرده و سخت آسان نگیرد. باتشکر شیرین
 
Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway