گـُوبـــاره
 

Thursday, September 05, 2024


آوردگـاهِ وسـوسـه  


این سایه ی ماست
که دامن مهتاب را آلوده است
وگرنه شبتاب تر از این
از مهتابی کهکشان
تا دره های روشن بامداد
پیداست که پیدا نمی شود.

روزگارِ بارانی ما را
بُغض گلوگیری
که بر مرمرِ سپیده تَرک می خورد
تفسیر می کند
چرا؟
باران نشان راه و رفتن است
یا مویه ی درماندن؟

دیوانه وار می رود این رود
شب
تب
ترانه
تاب-رُباتر
شوری که پشت همهمه پنهان،
بی واژه می برد دلِ ما را.

شاید کسی از آنسوی باران
چیزی برای گفتن و آشفتن دارد.
جایی برای رفتن

بیهودگی ست
فلسفه خواندن
بربام گورهایی
که هستن و دانستن را بی بها کرده اند
و رویای آدمیان را
خاموشی خوابی بی فردا.

فرخنده باد
نازِ نگاهی
که گسترای سپیده را
آوردگاهِ وسوسه می خواهد.

بازگشت



Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway