گـُوبـــاره | |||
Thursday, September 28, 2023به گواهی تاریخ و ادبیات ایران، جامعه ما همیشه پدرسالار بوده است و پیرسالار. در سرزمین ما همیشه میان پیر و جوان دیواری از بی اعتمادی و ناراستی برپا بوده است. نماد سمبلیکِ این چگونگی، کشته شدن سهراب بدست رستم است. اما گواه روشن و امروزی اش، ستمی ست که اکنون به دختران و پسران و زنان ایرانی می شود. از چشم انداز ارزشی امروز، پدرسالاری و پیرسالاری دو گرفتاری بزرگ تاریخی ماست. جنگ کنونی مردم و حکومت در ایران را نیز به تعبیری، جنگ پیر و جوان می توان خواند. جنگی که ریشه در تنش ناشی از برخورد ایده ها و اندیشه ها و سنّت های پوسیده ی آخوندها با خواهش ها و خواسته ها و آرمان های جوانان دارد. این جنگ در کشورِ ما اکنون به جوان کشیِ سیستماییک راه برده است. حکومتِ جامعه ی پیرسالار،
از تغییر- هرگونه تغییری - روگردان و گریزان است. "تغییر" در ذهن پیران در بسی بیش از
بسیاری از زمان ها و باره هایی که آن را می شنوند و یا می خوانند و یا بیاد می
آورند، بارِ منفی دارد و یاد آورِ کاهشِ توانایی های تن و جان و رفتنِ گام بگام
بسوی مرگ و نیستی ست. هر چه انسان سالمندتر می شود، ذهن اش آموزش گریزتر و دگرگونی
ستیزتر می شود و با تغییر ناسازگارتر و با یکنواختی و ثبات و بودن در فضاهای آشنا اُخت
تر می شود و خوشتر می دارد که در جهان آشنای خود بماند. هراس سالمندانِ سُکّاندار
و فرمانده های پیر، چندین برابرِ سالمندان دیگر است. آنان نه تنها مانندِ
سالمندانِ دیگر، بخش بزرگی از انرژی ذهنی خود در راه اندیشیدن به مرگ و هراسیدن از
آن بکار می گیرند، بلکه ترسِ از افتادنِ کار بدست جوانان، خوابِ شبانه از سرِ آنان
می رُباید و کابوس هرروزه ی آنان نیز می شود. چنین است که پیرانِ به دولت رسیده، از
دیگرگون شدن و نو شدن جامعه گریزانند، زیرا که هر پدیده ی نو، گستره تازه ای ست که
ای بسا آنان درباره اش چیزی نمی دانند و می ترسند که نادانی آنان، سبب افتادنشان
از اریکه ی قدرت شود و دیگران جایشان را بگیرند. انسان همیشه
خواستار جاودانگی و ماندن است و هر گونه دگرگونی، بی ثباتیِ هستی را بیادِ او می آورد. بگذریم از
این که در روزگارِ ما مد شده است که رفتن با جهان و تغییراتِ آن را نشانه روندگی و
پویایی انسان بدانند.(1) شاید چنین باشد، اما پژوهش های بسیاری در گستره ی روانشناسی پابسالی (Geropsychology)، نشان داده است که انسان از زمانی که مرگ را باور می کند، یعنی پس از چهل
سالگی، دیگر از تغییر و دیگرگون شدن خوشش نمی آید.(2) همچنین دگرگونی
های ساختاری در تورینه ی اعصاب مغزِ انسان در دورانِ سالمندی، سبب می شود چراغِ
آگاهی ذهنِ او رو به فروکاهی نهد و حافظه اش اندک اندک خراب شود و آموزش و فراگیری
برای او دشواری روز افزون داشته باشد و وی را از جابجایی و تغییر، بیزار کند.(3) بله، پیران از
تغییر گریزانند، اما جوانان که مرگ را باور ندارند و آینده را دامنه دارتر و
خوشایندتر از گذشته می بیینند، هماره خواستاردگرگون کردنِ جامعه و جهان اند. چنین
است که همیشه و در همه جا، حاکمانِ پیر، اهرم های قدرت را با چنگ و دندان نگه می
دارند و با جوانان و آ زوهای آنان با پوزخند برخورد می کنند و شاید باور دارند که: ........................ 1.
این نیم بیت از نیمایوشیج، نمونه ای از این چگونگی ست: من برآن عاشق ام که
روند ه ست. 2.
نگاه کنید به این لینکِ : https://www.thehealthsite.com/news/study-finds-why-older-adults-find-it-difficult-to-adapt-to-new-environments-ag0416-393465/ 3.
https://www.zdnet.com/article/why-is-change-so-hard-for-some-people-especially-older-ones/ ................ و در اینجا: https://www.isna.ir/news/1400062014235/%D8%AE%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%B4%DB%8C-%D8%B3%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%84%D8%AA-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86-%DB%B1%DB%B5-%D8%AA%D8%A7-%DB%B2%DB%B9-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%AE%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%B4%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%AC%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D9%81%D9%88%D8%AA
Post a Comment Wednesday, September 27, 2023Post a Comment Friday, September 22, 2023علیرغم هیاهویی که در چند سال گذشته علیه روشنفکران و مردمی که علیه رژیم پهلوی بپا خاستند، برپا شده است، حکومتِ اسلامی دستاورد شاه و خمینی بود. این جمله ی منسوب به مهدی بازرگان که: "شاه و خمینی دوبالِ انقلابِ 57 بودند"، فشرده ی تاریخِ سیاسی ایران از آغاز سلطنت شاه دوم پهلوی تا انقلابِ اسلامی ست. تاریخی که دشمنانِ ایران در پی تحریف و تخریب آن هستند و با برپاکردن بساط چند رسانه ای شرم آوری در پی روان گردانی مردم و پنهان کردن حقایق تاریخی با بازسازی افسانه ای تاریخ سده ی گذشته اند. اما براستی نقش شاه در شکل گیری حکومت اسلامی در ایران چه بود؟ با آغاز جنگ سرد، پس از جنگ جهانی دوم، آخوندها و جبهه سنّت گرایان مذهبی در ایران بارِ دیگر از پشتوانه ی حکومتی برخوردار شدند. چون دولت های غربی، اسلام را سپری در برابر نفوذِ سوسیالیزم خزنده از شوروی بسوی خلیج فارس می پنداشتند، برای کشوری مانند ایران که با شوروی همسایه بود، گسترش اسلام و هواداری از آن را به شاه پیشنهاد کردند. او نیز با بازگذاشتنِ دستِ ملاها و گشودن حوزه ها و رونق دادن مسجدها، امامزاده ها، حسینیه ها، هیئت های سینه زنی و زنجیرزنی، نه تنها بیشترینه دستاوردهای پدرش را در پیوند با کوتاه کردن دست ملاها از گستره همگانی، از میان برد، بلکه بی که بخواهد، اندک، اندک زمینه نابودی حکومت خود را نیز فراهم کرد.(1)
نگاهی
به برخی از کتاب ها و سخنرانی های دو دهه پیش از انقلاب، نشان می دهد که بسیاری از
ملاها در آن زمان، از فرصت تاریخی ای که حکومت پیرو سیاست های جنگ سرد، بدانان
داده بود، آگاه بودند و آن را بهترین زمان، هم برای مبارزه با رژیم پهلوی و برنامه
های آن و هم برای سرکوب کردن اندیشه های مدرن می پنداشتند. نمونه این چگونگی،
آخوند سرشناسی بنام؛ عبدالکریم هاشمی نژاد بود که بیش از نیم سده پیش، در کتابی
بنام، "مناظره دکتر و پیر"، اشاره ی روشنی به نقشی که به گفته ی
او، علما در آن زمان داشتند، اشاره کرده است:(2)
” پیامبر
بزرگ اسلام که درود خداوند بر او و دودمان پاکش باد مبارزه با بدعت ها و قوانین ضد
خدایی را وظیفه حتمی علماء قرار داده و از آنها خواسته تا مردم را آگاه کنند ، و
ضد خدایی بودن بدعت ها را برای امت آشکار سازند. …آن کس از علما که این مسئولیت
الهی را انجام ندهد لعنت خداوند بر او باد.
ملاهای
ایرانی در سه دهه پیش از انقلاب، هیچ نیروی بازدارنده ای در برابر خود نمی دیدند و
آرام و آسوده و استوار، دست اندرکارِ آماده کردنِ ذهن های مردم برای برپایی حکومتی اسلامی بودند. شاید این نکته را کسی در آن زمان
در نمی یافت، زیرا که آنان نه برانداز پنداشته می شدند و نه کسی گمان می کرد که
شهرنشینانِ با سوادِ ایرانی به گفته ها و
نوشته های آنان بهایی خواهند داد. اکنون پس از چهاردهه پس از آن انقلاب، آشکار شده
است که این تنها خمینی نبود که آهنگ برپایی خلافت اسلامی داشت، بلکه بیشتر
آخوندهای روضه خوان نیز، راه درست را در رسیدن به حکومتی دینی می دانستند و درباره
آن می گفتند و می نوشتند. البته در آن زمان تنها آخوندها در ایران
آزادی گفت و نوشت اندیشه های مذهبی خود را داشتند و دیگران گاه برای داشتنِ جزوه و
یا کتابی به زندان می افتادند.
یادداشت ها:
2. هاشمی نژاد، عبدالکریم. (۱۳68)، مناظره دکتر و پیر. نشر شاهد، تهران. وی از آخوندهای انقلابی مشهد بود و پس از انقلاب، دبیر حزب جمهوری اسلامی در آن شهر شد. هاشمی نژاد در سال ۱۳۶۰ در مشهد کشته شد. Post a Comment Thursday, September 21, 2023به گواهی تاریخ و ادبیات ایران، جامعه ما همیشه پدرسالار بوده است و پیرسالار. در سرزمین ما همیشه میان پیر و جوان دیواری از بی اعتمادی و ناراستی برپا بوده است. نماد سمبلیکِ این چگونگی، کشته شدن سهراب بدست رستم است. اما گواه روشن و امروزی اش، ستمی ست که اکنون به دختران و پسران ایرانی می شود. از چشم انداز ارزشی امروز، پدرسالاری و پیرسالاری دو گرفتاری بزرگ تاریخی ماست. جنگ کنونی مردم و حکومت در ایران را نیز به تعبیری، جنگ پیر و جوان می توان خواند. جنگی که ریشه در تنش ناشی از برخورد ایده ها و اندیشه ها و سنّت های پوسیده ی آخوندها با خواهش ها و خواسته ها و آرمان های جوانان دارد. این جنگ در کشورِ ما اکنون به جوان کشیِ سیستماییک راه برده است. حکومتِ جامعه ی پیرسالار، از تغییر- هرگونه تغییری - روگردان و گریزان است. "تغییر" در ذهن پیران در بسی بیش از بسیاری از زمان ها و باره هایی که آن را می شنوند و یا می خوانند و یا بیاد می آورند، بارِ منفی دارد و یاد آورِ کاهشِ توانایی های تن و جان و رفتنِ گام بگام بسوی مرگ و نیستی ست. هر چه انسان سالمندتر می شود، ذهن اش آموزش گریزتر و دگرگونی ستیزتر می شود و با تغییر ناسازگارتر و با یکنواختی و ثبات و بودن در فضاهای آشنا اُخت تر می شود و خوشتر می دارد که در جهان آشنای خود بماند. هراس سالمندانِ سُکّاندار و فرمانده های پیر، چندین برابرِ سالمندان دیگر است. آنان نه تنها مانندِ سالمندانِ دیگر، بخش بزرگی از انرژی ذهنی خود در راه اندیشیدن به مرگ و هراسیدن از آن بکار می گیرند، بلکه ترسِ از افتادنِ کار بدست جوانان، خوابِ شبانه از سرِ آنان می رُباید و کابوس هرروزه ی آنان نیز می شود. چنین است که پیرانِ به دولت رسیده، از دیگرگون شدن و نو شدن جامعه گریزانند، زیرا که هر پدیده ی نو، گستره تازه ای ست که ای بسا آنان درباره اش چیزی نمی دانند و می ترسند که نادانی آنان، سبب افتادنشان از اریکه ی قدرت شود و دیگران جایشان را بگیرند. انسان همیشه خواستار جاودانگی و ماندن است و هر گونه دگرگونی و بی ثباتیِ هستی را بیادِ او می آورد. بگذریم از این که در روزگارِ ما مد شده است که رفتن با جهان و تغییراتِ آن را نشانه روندگی و پویایی انسان بدانند.(1) شاید چنین باشد، اما پژوهش های بسیاری در گستره ی روانشناسی پابسالی (Geropsychology)، نشان داده است که انسان از زمانی که مرگ را باور می کند، یعنی از چهل سالگی به بالا، دیگر از تغییر و دیگرگون شدن خوشش نمی آید.(2) همچنین دگرگونی های ساختاری در تورینه ی اعصاب مغزِ انسان در دورانِ سالمندی، سبب می شود چراغِ آگاهی ذهنِ او رو به فروکاهی نهد و حافظه اش اندک اندک خراب شود و آموزش و فراگیری برای او دشواری روز افزون داشته باشد و وی را از جابجایی و تغییر، بیزار کند.(3) ........................ 1.
این نیم بیت از نیمایوشیج، نمونه ای از این چگونگی ست: من برآن عاشق ام که
روند ه ست. 2.
نگاه کنید به این لینکِ: https://www.thehealthsite.com/news/study-finds-why-older-adults-find-it-difficult-to-adapt-to-new-environments-ag0416-393465/ 3.
https://www.zdnet.com/article/why-is-change-so-hard-for-some-people-especially-older-ones/ ................ و در اینجا: https://www.isna.ir/news/1400062014235/%D8%AE%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%B4%DB%8C-%D8%B3%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D9%84%D8%AA-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86-%DB%B1%DB%B5-%D8%AA%D8%A7-%DB%B2%DB%B9-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%AE%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%B4%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%AC%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D9%81%D9%88%D8%AA Post a Comment Thursday, September 07, 2023
همه ی جانداران، از باکتری ها و قارچ ها و میکروب ها و ویروس ها گرفته تا جانورانی مانندِ انسان، همانندی ها و نیازهای همگونی دارند که گواهی بر داشتن ریشه ی مشترکِ همه ی آن هاست. یکی از این همانندی ها این است که بخش بزرگی از کالبد همه ی گیاهان و جانوران از کربن و پروتئین ساخته شده است. دیگر آن که همه پروتئین های سازنده ی ساختارِ فیزیکی زیندگان، از بیست گونه اسید آمینه ساخته می شود. از همه با اهمیت تر این که، همه گیاهان و جانوران، اطلاعاتِ ژنتیک خود را از راه اسیدهای هسته ای(RNA) و(DNA) به آیندگانِ خود می سپارند. این اسیدها در همه گیاهان و جانوران کُدهای ژنتیکِ همگونی نیز به کار می برند. این گونه است که زیست شناسان، ویژگی های کالبدیِ گیاهان و جانوران را از رنگ پوست و چشم گرفته تا شکل درخت و شاخِ کرگدن و یالِ ستاره دریایی، همه را ناشی از کارکردِ ژن های آن ها می دانند. نیازهای همگونِ زیندگان نیز، نیازِ به هوا، خوراک، نوشاک و جایی برای زیستن و زادن است. گذشته از همانندی ها و نیازهای همگون، گیاهان و جانوران، رفتارها و کردارهای ژنتیکِ مشترکی نیز دارند که بنیادی ترین آن ها، ژن پروری و خودکامگی در راستای بهره وری بیشتر از زیستبومشان برای ماندگاری بیشتر در جهان است. هیچ نهالی خود- زنی نمی کند. هیچ درختی خودش را به زمین نمی اندازد، آنسان که هیچ جانوری (جز انسانِ خود- زُدا) خودکشی نمی کند. البته گاه جانوری براثر کلافه شدن از تب و درد و سرگیجه، از درختی، ستیغِ کوهی و یا بلندای دیوار و بامی فرومی افتد و می میرد و در نگاهِ انسان چنان می نماید که دست به خودکشی زده است. پذیرش خودکامگیِ بعنوان یکی از بنیادی ترین کردارهای برآیشی انسان، برای آنان که انسان را "اشرفِ مخلوقات" می دانند و یا تافته ی جدابافته ای می پندارد و یا از چشم اندازی سانتیمنتال و رومانتیک به او می نگرند، آسان نیست. هم اهل دین با این سخن که “انسان گوهری خودکامه دارد” در می افتند و هم پیروان اندیشه های زیستبوم گرا و فرهنگ گرایان گوهرستیزی که انسان را برساخته ای فرهنگی و اجتماعی و یا خودساخته ای سیاسی – اقتصادی می خوانند. اما راست این است که پنداره ی پذیرش "دیگری"، گفتمانی بسیار تازه در جهان است که با آغاز دورانِ روشنگری پدید آمده است و اکنون به دستاوردِ بسیار فرخنده و یگانه ای بنامِ "حقوقِ بشر" راه برده است. پیش از آن، در هیچ دوره ای، در هیچ جای جهان، کسی از حقوق جهانی انسان سخنی نگفته و نشنیده و ننوشته و نخوانده بوده است، زیرا که پیروانِ هرآئین و دین ومرام و مسلک و گروه و قبیله، تنها هم آئینان و همراهان و همپالکی ها و هم قبیله ای های خود را درخورِ داشتن حقوق انسانی می دانسته اند.(1) گوهرِ خودکامه ی انسان، زمینه سازِ بسیاری از گرایش های ناسازِ دیگر مانندِ خاک و خون پرستی، قبیله گرایی، دیگری ستیزی و از بیگانه گریزی ست. هرجا که قومی، قبیله ای و یا گروهی با هم زندگی می کنند و با یکدیگر گرفت و دادِ اجتماعی دارند، این گرایش ها خودبخود در میان مردم پدید می آید و به نابرابری و حق کُشی و آزار دیگران و گاه جنگ با آنان کشیده می شود. این گونه است که فرهنگِ جامعه ی خودرو، آینه تمام نمای خوی جانوری انسان می شود و خودبخود قانونِ جنگل در آن حاکم می شود. قانونِ جنگل، قانون جامعه ای ست که خودبخود شکل می گیرد و هیچ گونه ساخت و پرداختِ انسانی و اخلاقی ندارد. چنان جامعه ای خود-زُداست و دیری نمی پاید، زیرا که جامعه ی انسانی همیشه و در همه جا نیاز به اخلاق و قانون دارد. این دو، پادزهرِ فرهنگ خودکامگی ست و در پاسخ به زیانباری فرهنگِ جانوری پدید آمده است تا گفتمان هایی مانندِ؛ حق، داد، بایستگی، شایستگی، پاداش و پادافره را در جامعه میدان دهد و رفتارها و کردارهای فردی و اجتماعی را قانونمند کند. از این رهگذر، پیدایش پنداره ی "دیگری" و "حقوقمندی" او را که اساس فلسفه ی حقوق بشر است، باید بنیادی ترین ویژگی جهانِ مدرن دانست. …………. ای کریمی که از خزانه غیبت در این دو بیت، سعدی کسانی را که با او همدین نیستند، دشمنان خدا خوانده است و در شگفت است که خداوند چگونه و برای چه به آنان روزی می دهد! Post a Comment Friday, September 01, 2023با ادب باش تا بزرگ شوی بره گردی، نصیبِ گرگ شوی با ادب باش تا که در گیتی بار هرگز نیاوری خیطی ننهی پا به پایگاهِ جنون تا نه چون من، اجق وجق باشی بلکه هموار شق و رق باشی " بله قربان" و "چاکرم"، گویان آلت دست جمله پررویان بشوی در سراسر عمرت تا شود 20 دائماً نمره ت تا که دلخواهِ خویش و غیر شوی عاقبت، عاقبت بخیر شوی
Post a Comment |
يادداشت های ابراهيم هرندی eh118@yahoo.com نوشته های ديگر:مقاله ها و يادداشت ها برآيش هسـتی شعـــر طنـــــز پيوندها:کتاب های من بايگــانی:
August 2004
January 2005 May 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 April 2007 May 2007 June 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 February 2009 March 2009 April 2009 May 2009 August 2009 September 2009 October 2009 November 2009 December 2009 January 2010 April 2010 May 2010 August 2010 November 2010 December 2010 January 2011 February 2011 July 2011 October 2011 November 2011 December 2011 September 2012 October 2012 December 2012 January 2013 February 2013 March 2013 April 2013 July 2013 August 2013 September 2013 October 2013 January 2014 February 2014 April 2014 May 2014 June 2014 July 2014 August 2014 September 2014 October 2014 November 2014 December 2014 January 2015 February 2015 March 2015 April 2015 May 2015 June 2015 July 2015 August 2015 September 2015 November 2015 December 2015 January 2016 March 2016 April 2016 May 2016 July 2016 August 2016 September 2016 October 2016 November 2016 December 2016 January 2017 February 2017 March 2017 April 2017 May 2017 June 2017 September 2017 October 2017 December 2017 April 2018 May 2018 June 2018 July 2018 August 2018 September 2018 October 2018 November 2018 December 2018 January 2019 February 2019 June 2019 September 2019 October 2019 November 2019 February 2020 March 2020 April 2020 May 2020 June 2020 July 2020 August 2020 January 2021 February 2021 March 2021 April 2021 August 2021 September 2021 October 2021 June 2022 July 2022 September 2022 October 2022 November 2022 December 2022 February 2023 March 2023 April 2023 May 2023 June 2023 July 2023 August 2023 September 2023 October 2023 November 2023 December 2023 February 2024 March 2024 April 2024 May 2024 June 2024 July 2024 August 2024 September 2024 October 2024 November 2024 |