گـُوبـــاره
 

Sunday, March 01, 2009


بـاور کــاری 


شکل و شيوه زندگی انسان را باورهای پايدار او پی می ريزد. اين باور‏ها از اوان کودکی در ذهن انسان کاشته می شود و اندک اندک در پرتو راهنمايی پدر و مادر و آموزگاران وی بارور می گردد و در سايه ارزش ‏های فرهنگی پايدار می شود. باورهای پايدار هرکس، ويژه اوست زيرا که در سه گوشی ِ فرد، خانواده و فرهنگ اجتماعی فرد شکل می گيرد و راه زندگی او را می سازد. برای نمونه‏، کودکی را که پدر و مادر از آغاز کودکی "سنگين و رنگين" می خوانند و هميشه و همه جا از وی رفتار و کرداری بزرگسالانه و سنگين می خواهند، به ناگزيربه سانسور رفتارها و کردارهای خود می پردازد و نخست برای خوشداشت پدر و مادر و خانواده، آگاهانه رفتارها و کردارهای خود را کارگردانی می کند و سپس‏ تر در بزرگسالی سنگينی و رنگينی رفتاری را نشانه ‏ای از بزرگی و بلندجايی خواهد پنداشت و آن را يکی از ويژگی ‏های بنيادين بزرگ منشی بشمار خواهد آورد.

هرباور پايدار در ذهن انسان، با گشودن راهی، راه ‏های ديگری را می بندد. در نمونه بالا، آن که برآن می شود که انسان بايد هماره و در همه ‏جا سنگين و رنگين باشد، ای بسا که هرگز دست به بسياری از بازی ‏های شادی‏ بخش نزند و از رقص و روزش و شادخواری و خويش-خوشخواهی نيز بی بهره بماند. هم نيز در بسياری از جاها، بهره وری از فرصت های روبراه را با باور پايدار خود سازگار نداند. چنين است که هر باور پايدار را حلقه زنجيری می توان پنداشت که راه را بروی چندين رفتار و کردار می بندد.

باورهای پايدارانسان، رفتارها و کردارهای او را در چنبر بايدها و نبايدهای ارزشی و اخلاقی می اندازد و چنان کلاف درهم و دست و پاگيری می شود که فرد چون کبوتر بندی، روزها در آرزوی بريدن و پريدن و رها شدن و شب‏ها در رويای اين چگونگی بسر می برد. در فرهنگ‏ های پدر سالار، تخم بسياری از باورهای پايدار کودکان را پدرانشان در ذهن آنان می کارند و بسياری ديگر را ارزش گذاران فرهنگی. برخی از اين باورها در مثل ‏ها و متل‏ ها و گويه‏ های روزمره می توان يافت. نمونه ‏های فارسی آن ‏ها اين هاست؛

دنيا وفا ندارد

تا شب ندوی روز بجايی نرسی

بروکار می کن، مگو چيست کار

مردی گفته‏ اند، زنی گفته‏ اند

هرکسی بارخودش، کار خودش، آتيش به انبار خودش

اين باورهای چون در زمان‏ های گوناگون به پذيره‏ های فرهنگی پيوسته‏ اند، يکدست نيستند. در همين نمونه ‏های بالا، " دنيا وفا ندارد"، با " تا شب ندوی روز بجايی نرسی"، همخوانی ندارد. اگر دنيا پوچ و بيهوده و بی فرداست، شب دويدن و روز رسيدن برای چيست؟
گفتنی‏ ست که اين باورها باردار ِارزش‏هايی ست که سود همگانی را در بر ندارد. بسياری نيز وانهاد باورهای روزگاران گذشته است که همچنان پابرجا مانده‏است و گاه ويروس ‏های زيانمندی را می ماند که می تواند ما را از روشن بينی اکنون و آينده باز دارد.

باورکاری، کٌنشی سياسی‏ ست، زيرا که با تسخير ذهن فرد می توان او را به فرمانبری و بردگی واداشت. هر آئينی برآن است تا در ذهن انسان جا خوش کند و او را در راستای گسترش خود بکار گيرد. از اينرو، بايد در باورهای پايداری که راه زندگی را برما تنگ می کنند، درنگ کرد و آنان را از پرده ذهن زدود. بايد با چون و چرا در رفتارها و کردارهای خود و ديگران نگريست و از پذيرش بره وار پرهيخت. باورهای ما، برنامه چگونه زيستن ما را می سازند. بايد با ويرايش و پيرايش آن‏ها، گه گاه به بازنگری و بازنويسی اين برنامه پرداخت.

……………………………….
باورکاری برداشت آزادی از گفتمان “Life Script” است. برای آگاهی بيشتر در اين باره نگاه کنيد به اين کتاب:



Post a Comment
Comments:
سلام. طبق معمول جالب و خواندنی بود. مجتبا
 
سلام و سال نو مبارک
 
Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway