گـُوبـــاره | |||
Thursday, December 25, 2008
جشن آغاز زمستان بايد ريشه در فرهنگ سرزمين های سردسير داشته باشد. اين جشن که دور و بر بلندترين شب سال در هر سرزمينی به بهانه ای برگزار می شود، يکی از زيرکانه ترين آئين های فرهنگی ست که به گمان من هدف بنيادين آن، شکست دادن اندوه و دلتنگی زمستان است. برای روشنگری آنچه می گويم بايد به روزگارانی که نفت و برق نبود بازگشت و به زندگی سرد سير نشينان نگريست که چگونه می بايست با روزهای ابری و نمناک و غمناک و شب های سرد و سياه زمستانی سر می کردند و با کمترين خوراک و نوشاک روزگار می گذراندند. در آن روزگاران، زمستان چنان دشوار و سخت گذر بود که مردم پايان آن را آغاز روز و سالی نو می پنداشتند و سپری شدن زمستان را به يکديگر شادباش می گفتند. بله، در گذشته، نوروز تنها جشن آغاز بهار نبود بل، که آئين بزرگداشت گذراز سرمای جانفرسای زمستان نیز بود. تا پيش از پيدايش نفت و برق در سرزمين های سرد و کوهستانی، سالمندان چند ماه زمستان را در خانه ها و آلونک های خود سپری می کردند و چندی پس از نوروز، با تابش آفتاب بهاری، آفتابی می شدند و با ديدن دوستان سالمند خود، پشت سر گذاشتن زمستان و زنده ماندن و شکست دادن مرگ را شادمانه به يکديگر شادباش می گفتند. اين چگونگی برای آن بود که در هر زمستان شمار بزرگی از مردم هر شهر و روستا براثر سرما خوردگی و سرما زدگی و سينه پهلو و قولنج و کم خوراکی، و راه بندان و سيل و در کل ماندن و با آب رفتن و نيز شکستن استخوان براثر لغزيدن و افتادن در باران و برف و يخ، می مردند. از سويی نيز انسان، اين پستاندار خونگرم، چون پستانداران ديگر، ستايشگر و گاه نيايشگر خورشيد بوده است. گرايش به نور و خوشداشتن آفتاب عالمتاب، از ويژگی های ذاتی انسان است، به گونه ای که کمبود آفتاب، نارسايی های چندی را در پستاندارن سبب می شود. تابش اندک خورشيد در روزهای کوتاه و ابری زمستان سبب خمودگی و افسردگی بسياری از مردم می شود. در گذشته، اين همه با بيکاری شبانروزی کشاورزان و دامداران نيز همراه می بوده است و زمان را سمفونی سخت گذر و دشواری می نموده که چون رودی از سنگ می گذشته است و انسان خونگرم، خورشيد گرا را برآن داشته است تا آغاز زمستان را جشن بگيرد. اهميت اين جشن و نقش زيستيارانه آن اندک اندک سبب شده است که انسان بر بزرگی آن بيفزايد و چنان کند که هفته ها و ماه ها خود را برای آماده سازی برای برگزاری اين جشن سرگرم کند، آنچنان که امروز در کشورهای غربی می کنند. بدينگونه است شايد که آئين کريسمس پديد آمده است. اين آئين پيش از پيدايش آئين عيسوی نيز وجود داشته است اما گره خوردن آن به زادروز مسيح، آن را رنگ و رو و هياهوی ديگری داده است. اگر چنين باشد، کريسمس و آغاز سال نوی مسيحی در فصل سرما را بايد يکی از بهترين ترفندهای اندوه زدايی دانست. ترفندی که ارزش زيستياری اين آئين را برتر از ارزش نوروز می کند، زيرا که بهار آغاز هلهله هستی ست و بدون برگزاری آئين نوروزی نيز می توان به شادمانی پرداخت. Post a Comment Monday, December 22, 2008
زندگی مدرن نيازمند به آگاهی از فوت و فن های ويژه ای ست که بايد آن را بگونه روشمندی آموخت. پيش از پيدايش جامعه مدرن، فرهنگ زيستی درهر سرزمين، برپايه شيوه بهره وری مردم از آن سرزمين شکل می گرفت و کشش ها و کوشش های مردم و زيستبومشان، اساس شيوه زيستی آنان را شکل می داد. اين کشش ها و کوشش ها پايه آموزش و پرورش سنتی و گاه نامدون بود که هر نوزادی در ده پانزده سال نخست زندگی خود، ناگزيز از فراگيری آنها بود. چنان بود که مردم هر سرزمينی، فوت و فن زيستن در زادگاه خود را می آموختند؛ ساحل نشينان، درکشتی سازی و ماهيگيری و دريانوردی خبره می شدند و بيابان زيان در قنات سازی و دامداری سايه بان سازی. پيدايش جامعه مدرن در اول سده نوزدهم ميلادی توانست فرهنگ خود را با کمک نيروهای دريايی کشورهای جهانگيری مانند انگلستان، فرانسه، هلند، پرتقال، اسپانيا و ايتاليا به دورترين و ناشناخته ترين گوشه های گيتی بکشاند و ارزش های آن را چون فرهنگی، "برتر"، "بهتر" و "جهانشمول" بگستراند. رويدادهای تاريخ و سياسی پس از آن دوران تا کنون نيزسبب شده است که مردم همه سرزمين های جهان خواهان بازسازی زندگی و جهان خود به شيوه مدرن غربی باشند. در اين راستا، سرزمين هايی که پيش آهنگان تمدن در روزگاران کهن بوده اند، با آوردن پيشوند و يا پسوند؛ "نو"، "نوين" و يا "مدرن"، سرآمدی ديدگاه مدرن غربی و برتری آن را از فرهنگ و تمدن خود بدينگونه پذيرفته اند. نمونه اين چگونگی، ترکيه نو، ايران نوين و يا مصر مدرن در برابر مصر باستان است. بيشتر مردم اين کشورها در خوراک و پوشاک و شيوه های زيستی خود پيرو غربيانند و خانه ها و شهرها و جان و جهان خود را چون آنان می سازند و می آرايند و کاربرد ابزارهای اثاثيه های مدرن را مايه سربلندی و امروزی بودن خود می پندارند. روزگاری دانش در هر سرزمينی، آگاهی زيسبومی و توانايی شناخت پديده های بومی پنداشته می شد. اکنون دانش در همه کشورهای جهان آموختن برنامه های آکادميک از کودکستان تا دانشگاه است. اين برنامه ها در همه کشورهای جهان نيز همسان است. درهمه دبستان ها و دبيرستان ها، رياضی و زبان و علوم طبيعی را در برابر رشته هايی مانند تاريخ و جغرافيا و نقاشی و علوم اجتماعی نهاده اند و پدران و مادران همه کودکان با آرزوی پيروزی فرزندانشان در رده رشته های نخست آنان را راهی دبستان می کنند. در همه کشورهای جهان، رشته های دانشی ارزنده تر از رشته های هنری پنداشته می شود. چرا؟ برای آن که برنامه های آکادميک کنونی همه کشورهای جهان، پيرو فرهنگ آموزشی دوران ملکه ويکتوريا در انگلستان است. در آن دوران، اختراعات شگفتی که چرخ ها و چرخه های انقلاب صنعتی اروپا را به گردش در آورده بود، همه ريشه در علوم طبيعی مانند؛ رياضی، فيزيک، شيمی و زيست شناسی داشت. اين چگونگی، دست اندرکاران اين رشته ها را دانشمندان بزرگ قلمداد می کرد و آنان را چون داننده رازهای گيتی و راننده جهان، بجای خدا می نشاند. اين انقلاب توانايی انديشيدن را بزرگترين توان انسان و خرد را تابناکترين گوهر هستی پنداشت و ذهن انسان را برترين بخش تن وی و کارگاه آفرينش خواند. از آن پس ديدگاه های ديگر که با افسونگری و افسونکاری سروکار داشت، به کرانه های کودکانه ادبی تارانده شد و انسان انديشيدن را گواه درستی بر بودن خود پنداشت. تا پيش از پيدايش دوران مدرن، مردم هر ديار، سرزمين خود را مرکز جهان می پنداشتند و آن را کانون همه نيکی ها و خاستگاه خورشيد و ماه می دانستند. اما اکنون ارزش های اساسی بسياری از مردم جهان ريشه در سرزمين های ديگر دارد. ارزش هايی که آرمان های آنان را شکلی افسانه ای می دهد. نمونه اين چگونگی، پنداره؛ "مصرف بيشتر، زندگی بهتر" است. اين پنداره به جهانيان قبولانده است که داشت و انباشت ماديات، انسان را به خوشبختی نزديکترمی کند. پس رستگاری هرکس در اين جهان، در گروی دارايی اوست. يک نگاه سرسری به هر روزنامه ای در هر کشوری به شما نشان خواهد داد که همين پنداره ساده، هر روز و شب چه رويدادهای ناگواری در جهان پديد می آورد. گفتيم که زندگی در هر جامعه ای فوت و فن خودش را دارد. اما پيوستگی و وابستگی کشورهای جهان به يکديگر و پيدايش آنچه امروز آن را "دهکده جهانی"، می خوانند، سبب شده است که اين فوت و فن ها در همه جا همگون و همانند باشد. پيدايش رسانه های همگانی و دامنه گستری بازرگانی بين المللی در جهان کنونی مرزها را بی معنا کرده است و مردم کشورهای پيرامونی را بسی بيش از پيش در تير رس آسيب های دام گستران جهانی قرار داده است. نمونه ای از اين چگونگی در کشور ما، تجربه سرمايه داران ايرانی در دوبی در چند سال گذشته است که در اينجا اشاره ای به گوشه ای از گرفتاری آنها شده است. اين گرفتاری نشان می دهد که ديگر درهای بسته کشور نيز نمی تواند جلودار دزدان جهانی باشد. پس چه بايد کرد؟ به گمان من بايد آموزش و پرورش را نهادی برای آماده سازی نسل فردا برای زندگی در دهکده جهانی ساخت. بايد پذيرفت که هرکاری راهی دارد و تا زمانی که کارها بدست کاردانان سپرده نشود، پيشترفتی در کار نخواهد بود. در سخنان مديران انقلابی که در باره سرنوشت کارخانه های مصادره شده گفته شده است، درس های تاريخی بزرگی ست که به آسانی نبايد از آنها گذشت. Post a Comment |
يادداشت های ابراهيم هرندی eh118@yahoo.com نوشته های ديگر:مقاله ها و يادداشت ها برآيش هسـتی شعـــر طنـــــز پيوندها:کتاب های من بايگــانی:
August 2004
January 2005 May 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 April 2007 May 2007 June 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 February 2009 March 2009 April 2009 May 2009 August 2009 September 2009 October 2009 November 2009 December 2009 January 2010 April 2010 May 2010 August 2010 November 2010 December 2010 January 2011 February 2011 July 2011 October 2011 November 2011 December 2011 September 2012 October 2012 December 2012 January 2013 February 2013 March 2013 April 2013 July 2013 August 2013 September 2013 October 2013 January 2014 February 2014 April 2014 May 2014 June 2014 July 2014 August 2014 September 2014 October 2014 November 2014 December 2014 January 2015 February 2015 March 2015 April 2015 May 2015 June 2015 July 2015 August 2015 September 2015 November 2015 December 2015 January 2016 March 2016 April 2016 May 2016 July 2016 August 2016 September 2016 October 2016 November 2016 December 2016 January 2017 February 2017 March 2017 April 2017 May 2017 June 2017 September 2017 October 2017 December 2017 April 2018 May 2018 June 2018 July 2018 August 2018 September 2018 October 2018 November 2018 December 2018 January 2019 February 2019 June 2019 September 2019 October 2019 November 2019 February 2020 March 2020 April 2020 May 2020 June 2020 July 2020 August 2020 January 2021 February 2021 March 2021 April 2021 August 2021 September 2021 October 2021 June 2022 July 2022 September 2022 October 2022 November 2022 December 2022 February 2023 March 2023 April 2023 May 2023 June 2023 July 2023 August 2023 September 2023 October 2023 November 2023 December 2023 February 2024 March 2024 April 2024 May 2024 June 2024 July 2024 August 2024 September 2024 October 2024 November 2024 |