گـُوبـــاره
 

Tuesday, September 09, 2008



شعری بخوان، سازی بزن، جامی بگردان
"سايه"

همه کشش ها و کوشش های نسل پيشين برای فردايی بهتر بود. فردايی که امرزو ماست. امروزی که قرار بود دست کم از ديروز، انسانی تر و آرام تر و بی دغدغه تر باشد. چنان بود که در همه جا سخن از فردا بود، فردا که بهار آيد. فردايی که قرار بود کسی بيايد و نان را و آب را و سينمای فردين را و همه چيز قسمت کند. فردايی که خورشيد پيش روی کودکان ديروز بود

کسی چه می دانست که فردا که همين امروز ما باشد، کسانی بيايند و به ناگزير، با ياد و خاطرات ديروز دل خوش دارند و آن ياد و خاطرات را پناهگاهی برای گريز از نامردمی ها و نانسامانی های کنونی بدانند. کسی چه می دانست که فردايی که قرار بود بيايد، روزی خواهد بود که کسانی خورشيد را در پشت سر خود بپندارند.


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway