گـُوبـــاره | |||
Sunday, September 07, 2008
روزگار ما روزگار آگاهی قومی و ملی ست و هم از اينرو، بسی بيش از بسياری از مردم جهان، آبروی قوم و ملت خود را آبروی خود می دانند و هماره در پاسداشت آن می کوشند. چنين است که شهروندان هر کشوری، با شنيندن کوچکترين خبر خوشی درباره کشور خود شادمان می شوند و هر پيروزی قومی و يا ملی را پيروزی خود می دانند و هرشکستی از اين دست را نيز، شکست خويش. اين چگونگی سبب می شود که هر ايرانی نيز، گاه و بيگاه با پيروزی ايران و ايرانی در جهان، گردان افرازد و با هر شکست، آزرده و گاه شرمنده شود. شوربختانه برای ما ايرانيان در چند دهه گذشته، زمينه شرمساری از سرشکستگی بسی بيشتر از گذشته فراهم بوده است. از شکست های پی در پی ما در زمينه سياست و اقتصاد و ورزش گرفته تا گستره فرهنگ و هنر. شايد در چند دهه گذشته کمتر روزی بوده است که خبری درباره کسی، چيزی و يا کاری در پيوند با ايران در رسانه های همگانی جهان، سبب سرافکندگی و شرمساری بسياری از ايرانيان نبوده است. پيايند نمادها و نمايه های آزاردهنده و دلخراشی که در چند دهه گذشته از زسانه های همگانی جهان پخش شده است، اين بوده ا ست که امروزه ايران در جغرافيای خيال بسياری از مردم جهان، جهنم دره ای از خشم و خشونت و نامردمی و ناسازگاری ست. اين نمادها و نمايه ها هميشه درباره بگير و ببند و بند و زندان نيست. گاه گزارش رويدادی به ظاهر آبرومند، می تواند گويای بحران بزرگی در سرزمينی باشد. نمونه ايرانی اين چگونگی رونق بازار شيادان و فريبکارانی ست که دکان های " سعادت فروشی"، "رازموفقيت فروشی" و "کمال فروشی" راه انداخته اند و کتاب های " چگونه مليونر شويم"، " تکنولوژی فکر" و " مسير کمال" می نويسند. برای من يکی از زننده ترين تصويرها، تصوير سالن های پراز جمعيتی ست که در آنها رمالان فکلی با ياوه گويی های پياپی به جوانان درمانده و به بُن بست رسيده شهری، اميد واهی می فروشند. اين شيادان فريبکار، نه تنها با دروغ و دلنگ های بی سروته خود جيب آسيب پذيرترين قشر جامعه را خالی می کنند بل، که فريبکاری و ياوه گويی های خود را در قالب سخنان و انديشه های علمی به مردم ارائه می دهند. در اينجا نمونه ای از اين راهزنان روز روشن را می توانی ببينی و با کارش آشنان شوی. اين بابا در اين گفتگوادعا کرده است که با سفر به بيش از 50 کشور جهان با دانش تکنولوژی فکر آشنا شده است و سپس دستاوردهای خود را به ايران آورده است. البته دراين سايت که به انگليسی نوشته شده است، به ناگزيزنوشته است که خودش مبتکرتكنولوژی فکر است. راست گفته اند که دروغگو حافظه ندارد. بيچاره يادش رفته است که در جايی گفته بوده است که اين دانش را از خارج آورده است. البته ايشان راستش را در همين سايت خودش گفته است چرا که در جهان دانش رشته ای بنام؛ " تکنولوژی فکر" وجود ندارد. چنين گفتمانی از نظر زبانی هم مسخره است چرا که "تکنولوژی"، گفتمانی در گستره مهندسی مکانيک است و "فکر"، مفهومی در حوزه فلسفه و روانشناسی. پيش تر نيز شياد ديگری، اصطلاح "مهندسی ذهن"، را ساخته بود و خود را مهندس اين رشته نيست- در-جهان می دانست. در حقيقت کاربرد اين مفاهيم و اصطلاحات گويای نادانی اين فريبکاران از گستره های ژرف و شناسايی ناپذيری چون ذهن و انديشه انسان است. اگر ذهن انسان به آن آسانی که اين رمالان فريبکار می پندارند، آرام و رام و شناسايی پذير و تعريف شدنی می بود، همگان هماره بردگان زورمندان لجام گسيخته تاريخ می بودند. خوشبختانه هنوز اين شناسايی ممکن نشده است و بادا که تا جاودان نيز، شيوه کارکرد ذهن انسان تن به تور ِ رازگشای دانش ندهد که از آن پس انسان هيچ پناهگاه خلوتی برای پرواز دادن روياهای خود نخواهد داشت. شگفتا که ما واماندگان از قافله تمدن مدرن بشری، چه آمادگی آنی برای پذيرش انديشه های خرافی شبه دانش داريم و با چه اشتهای بی پايانی به دروغ های بزرگ دل می سپاريم ودر رويارويی با آنها وسوسه می شويم. آنها که اين پروفسور وطنی را می شناسند، که می شناسند اما، آنها که نمی شناسند با خواندن اين گفتـــگو، حديث مفصلی از اين مجمل خواهند خواند و يا دست کم کلی خواهند خنديد. و، اين خنده ای ورای گريه خواهد بود زيرا که در خواهند يافت که کسی که هم ميهنان ما برای شنيدن رهنمودهای ذهن پردازش سر و دست می شکنند، روانشناس و روانگردانی "امی" ست و اين دانش من-در-آوردی ِ تکنولوژی فکررا، بی که کوچکترين آشنايی با روانشناسی و نيورولوژی و فلسفه داشته باشد، اختراع کرده است!؟ براستی که هنر نزد ايرانيان است و بس. Post a Comment
Comments:
Post a Comment
|
يادداشت های ابراهيم هرندی eh118@yahoo.com نوشته های ديگر:مقاله ها و يادداشت ها برآيش هسـتی شعـــر طنـــــز پيوندها:کتاب های من بايگــانی:
August 2004
January 2005 May 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 April 2007 May 2007 June 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 February 2009 March 2009 April 2009 May 2009 August 2009 September 2009 October 2009 November 2009 December 2009 January 2010 April 2010 May 2010 August 2010 November 2010 December 2010 January 2011 February 2011 July 2011 October 2011 November 2011 December 2011 September 2012 October 2012 December 2012 January 2013 February 2013 March 2013 April 2013 July 2013 August 2013 September 2013 October 2013 January 2014 February 2014 April 2014 May 2014 June 2014 July 2014 August 2014 September 2014 October 2014 November 2014 December 2014 January 2015 February 2015 March 2015 April 2015 May 2015 June 2015 July 2015 August 2015 September 2015 November 2015 December 2015 January 2016 March 2016 April 2016 May 2016 July 2016 August 2016 September 2016 October 2016 November 2016 December 2016 January 2017 February 2017 March 2017 April 2017 May 2017 June 2017 September 2017 October 2017 December 2017 April 2018 May 2018 June 2018 July 2018 August 2018 September 2018 October 2018 November 2018 December 2018 January 2019 February 2019 June 2019 September 2019 October 2019 November 2019 February 2020 March 2020 April 2020 May 2020 June 2020 July 2020 August 2020 January 2021 February 2021 March 2021 April 2021 August 2021 September 2021 October 2021 June 2022 July 2022 September 2022 October 2022 November 2022 December 2022 February 2023 March 2023 April 2023 May 2023 June 2023 July 2023 August 2023 September 2023 October 2023 November 2023 December 2023 February 2024 March 2024 April 2024 May 2024 June 2024 July 2024 August 2024 September 2024 October 2024 November 2024 December 2024 |