ما خشم ِ خاموش ِ تو را فرياد خواهيم کرد
و چشم اندازِ آرزوهايت را
بر دروازه فردا خواهيم نشاند
هنوز لاله ياد تو را در ما روشن می کند
خاموشی ِ فرياد ِ تو را
تا هر که از ما
هر که و هرجاست
سر از خاک و لاک ِ خويش برآرد.
تاريخ قبايی بی قواره بود
و آدمی، بيگانه با خويشتن خويش
هر راه
زبان ِ چاهی بود
و هر ستاره
کور سويی بسوی گمراهی
آنگاه، فرياد ِتو
نهيب ِ نهايت بود
و تار و مار ِ دهشت و ديو
آنگاه، تو
روشن تر از هر آينه
خورشيد را بنام صدا کردی