گـُوبـــاره | |||
Thursday, August 26, 2004
هراس انسان از ناپايداری زندگی و رويدادهای ناخوشايندی که می تواند سلامت، شادمانی و سامان انسان را از او بگيرد،در سراسر تاريخ با او بوده است. اين هراس در روزگار كنونى در کشورهايی که حکومتهای استبدادی دارد، بسی بيشتراز کشورهای ديگر است. در اين کشورها اگرچه همه قوانين بنام مردم شکل می گيرد و رويه ای مردم پسند نيز دارد، اما همه در راستای سود و رفاه زورمندان حاکم است. شايد ويژگی اساسی قانون ديکتاتور، خمش پذير بودن آن باشد. قوانين حکومتهای ديکتاتوری، همه تفسير پذيراست تا هرجا که قانونی بسود حکومت و يا سران آن نباشد، داوران با تفسيری تازه به پيچش آن بپردازند و آن را سربراه کنند. اين چگونگی يکی از اساسی ترين نقش های قانون در جامعه را که همانا آفريدن امنيت ذهنی برای شهروندان است خنثی می کند. اگر شهروندان کشوری نتوانند در پناه قوانينی دادگستر و همگانی و آشکار، با هم به مراوده و بازرگانی و گرفت و داد و حتی ستيز بپردازند، هرگز برنامه ريزى در آن کشور ممكن نخواهد شد. جامعه بى برنامه، جامعه بى آينده است و بى آيندگى، بذرنااميدى و افسردگى پوچ انگارى ست. همه اينها را گفتم تا بگويم كه شايد پوچ انگارى جهان كه - درواكنش به رويدادهاى تاريخى - در فرهنگ ما ريشه بسيار ستبرى دوانيده است، زمينه ساز بسيارى از گرفتاريهاى ايستارى، رفتارى و كردارى همگانى ماست. البته پوچى جهان و بيهودگى هستى پذيره اى كهن در تاريخ فرهنگهاى انسانى ست، اما شايد اين گفتمان در كمتر فرهنگى آنچنان كه شاعران و اديبان ما آن را خوشداشته اند، در خاطره همگانى جا بازكرده باشد. حافظ مى گويد : "جهان وكار جهان جمله هيچ در هيچ است" و خيام كه البته شهرتش را از پوچى دنيا گرفته است، می گويد: اى بى خبران شكل مجسم، هيچ ست وين طارم نه سپهر ِ ارقم هيچ ست خوش باش كه در نشيمن كون و فساد وابسته يكدميم و آنهم هيچ ست *** دنيا ديدى و هرچه ديدى هيچ ست وان نيز كه گفتى و شنيدى هيچ ست سرتاسر آفاق دويدى هيچ ست وان نيز كه درخانه خريدى هيچ ست *** برلوح، نشان بودنيها بوده ست پيوسته قلم زنيك و بد فرسوده ست در روز ازل هر آنچه بايست بداد غم خوردن و كوشيدن ما بيهوده ست اين چشم انداز، ذهنيتى را شكل مى دهد كه با نيازهاى فرهنگى دنياى امروز همخوان نيست. بنياد جهان مدرن بر پژوهش و پالايش ذات پديدارهاى جهان استوار است تا آنها را آرام و رام، دست آويز انسان گرداند. اين ايستار با ديدگاه صوفيانه وعارفانه اى كه جهان و كار آن را جمله هيچ در هيچ مى داند، رويارو و در ستيز قرار مى گيرد. به گمان من، پوچ انگارى جهان و كارِ آن يكى از پذيره هاى ناخودآگاه فرهنگى ماست. بيش از هزار سال است كه به ما گفته اند كه دنياى فانى هيچ ارزشى ندارد و پا بر هر خار و خاك و خاشاكى كه مى نهى، روزگارى گونه يارى و يا زلف نگارى بوده ست. پس بيهوده دل به اين جهان نبنديد و درگير آن نشويد. بيش از هزار سال است كه ما پذيرفته ايم كه اين جهان مزرعه آخرت است و زندگى آمادگاه مرگ. پس جاى شگفتى نيست اگر ذهن ما درگير ذات پديدارهاى جهان نمى شود و دست و دلمان را شگفتيها و ژرفای هستی نمی برد و فرهنگ انديشيدن و پژو هش و پالايش در فرهنگ ما شكل نمى گيرد. Post a Comment Tuesday, August 10, 2004شیوه ی اندیشیدن و کارکرد ذهنیت مردم آن جامعه دارد. قدرتمندان همواره برآن اند تا همراه با بازسازى جهان بدلخواه خود، جهانِ ذهنیِ یکایک مردم را در راستاى هدفهاى خود بازآرایى کنند تا هر فرد، پاسدارِ خودگماردهی ارزشهاى آنان باشد. این کوششِ بىامان که دستکارِ تردستىها و ترفندهاى فنآواران ِ ویژه کار است، سربراهان را پاداش میدهد و سرپیچان را گوشمالى میکند. چنین است که آنان که تن به تورِ ترفندهای حکومتهای خودکامه که انحصارگرایان قدرت و ثروت در جامعهاند، نمیدهند، بهناگزیر باید راههایی برای گریز سانسور و ستمِ حکومت بیابند. یکی از این راهها، یافتن ترفندهای سانسور- گریز است که در هر کشور، شکلِ ویژهی خود را دارد. در جایی، زبان شکلی نمادین بهخود میگیرد و در جایی دیگر شمایلِ طعنه و طنز. گاه وارونهگویی کارساز میشود و گاه زبان ایما و اشاره. سخن دربارهی کشاکشِ اندیشه و ایدئولوژى رشتهای ست که سرى دراز دارد و گستره دامنهدارى را در روانشناسى اجتماعى دربر مىگیرد. هدف من در اینجا تنها بررسى برآیندى از این رشته با اشاره به دو نمونه از کارهاى دو نویسندهی ایرانى در چند دههی گذشته است. گفتن سخنى ناگفته و فتنهانگیز با کاربرد ِ ایهام، تمثیل، ارسال المثل، طنز و کنایه، بدانگونه که به درگویند تا دیوار بشنود و ناگفتهاى را چنان نویسند که «عاقلان» دریابند، کارِ تازهاى نیست. دبیران و تاریخنگاران و شاعرانِ گذشته، از دیرباز با این شگردها آشنا بودهاند و چندپهلویهگویی را سپرِ بلا مىکردهاند. اما آنچه امروز این شگردها را درخورِ بررسى مىکند، وجود سانسورِ سازمانیافتهی تشکیلاتىست. این پدیده، هنرمندان و نویسندگان کشورهایى را که در آنها آزادى بیان وجود ندارد، بر آن مىدارد تا بخش بزرگى از انرژى ذهنى خود را صرف یافتن شگردهاى سانسور- گریز کنند. چگونگى کاربرد این شگردها در ادبیات هر دوره، گذشته از بازتاب آنها وه اداره حکومت و نهادهاى اجتماعى در هر جامعه، پیوندى نزدیک با چگونگى اندیشیدن و کارکرد ذهنیت مردم آن جامعه دارد. قدرتمندان همواره برآن اند تا همراه با بازسازى جهان بدلخواه خود، جهانِ ذهنیِ یکایک مردم را در راستاى هدفهاى خود بازآرایى کنند تا هر فرد، پاسدارِ خودگماردهی ارزشهاى آنان باشد. این کوششِ بىامان که دستکارِ تردستىها و ترفندهاى فنآواران ِ ویژه کار است، سربراهان را پاداش میدهد و سرپیچان را گوشمالى میکند. چنین است که آنان که تن به تورِ ترفندهای حکومتهای خودکامه که انحصارگرایان قدرت و ثروت در جامعهاند، نمیدهند، بهناگزیر باید راههایی برای گریز سانسور و ستمِ حکومت بیابند. یکی از این راهها، یافتن ترفندهای سانسور- گریز است که در هر کشور، شکلِ ویژهی خود را دارد. در جایی، زبان شکلی نمادین بهخود میگیرد و در جایی دیگر شمایلِ طعنه و طنز. گاه وارونهگویی کارساز میشود و گاه زبان ایما و اشاره. سخن دربارهی کشاکشِ اندیشه و ایدئولوژى رشتهای ست که سرى دراز دارد و گستره دامنهدارى را در روانشناسى اجتماعى دربر مىگیرد. هدف من در اینجا تنها بررسى برآیندى از این رشته با اشاره به دو نمونه از کارهاى دو نویسندهی ایرانى در چند دههی گذشته است. گفتن سخنى ناگفته و فتنهانگیز با کاربرد ِ ایهام، تمثیل، ارسال المثل، طنز و کنایه، بدانگونه که به درگویند تا دیوار بشنود و ناگفتهاى را چنان نویسند که «عاقلان» دریابند، کارِ تازهاى نیست. دبیران و تاریخنگاران و شاعرانِ گذشته، از دیرباز با این شگردها آشنا بودهاند و چندپهلویهگویی را سپرِ بلا مىکردهاند. اما آنچه امروز این شگردها را درخورِ بررسى مىکند، وجود سانسورِ سازمانیافتهی تشکیلاتىست. این پدیده، هنرمندان و نویسندگان کشورهایى را که در آنها آزادى بیان وجود ندارد، بر آن مىدارد تا بخش بزرگى از انرژى ذهنى خود را صرف یافتن شگردهاى سانسور- گریز کنند. چگونگى کاربرد این شگردها در ادبیات هر دوره، گذشته از بازتاب آنها برکارهاى هنرى، نمایهی بخشى از تاریخ آن دوره نیز مىتواند باشد. Post a Comment |
يادداشت های ابراهيم هرندی eh118@yahoo.com نوشته های ديگر:مقاله ها و يادداشت ها برآيش هسـتی شعـــر طنـــــز پيوندها:کتاب های من بايگــانی:
August 2004
January 2005 May 2005 August 2005 September 2005 October 2005 November 2005 December 2005 January 2006 February 2006 March 2006 April 2006 May 2006 June 2006 July 2006 August 2006 September 2006 October 2006 November 2006 December 2006 April 2007 May 2007 June 2007 July 2007 August 2007 September 2007 October 2007 November 2007 December 2007 January 2008 February 2008 March 2008 April 2008 May 2008 June 2008 August 2008 September 2008 October 2008 November 2008 December 2008 February 2009 March 2009 April 2009 May 2009 August 2009 September 2009 October 2009 November 2009 December 2009 January 2010 April 2010 May 2010 August 2010 November 2010 December 2010 January 2011 February 2011 July 2011 October 2011 November 2011 December 2011 September 2012 October 2012 December 2012 January 2013 February 2013 March 2013 April 2013 July 2013 August 2013 September 2013 October 2013 January 2014 February 2014 April 2014 May 2014 June 2014 July 2014 August 2014 September 2014 October 2014 November 2014 December 2014 January 2015 February 2015 March 2015 April 2015 May 2015 June 2015 July 2015 August 2015 September 2015 November 2015 December 2015 January 2016 March 2016 April 2016 May 2016 July 2016 August 2016 September 2016 October 2016 November 2016 December 2016 January 2017 February 2017 March 2017 April 2017 May 2017 June 2017 September 2017 October 2017 December 2017 April 2018 May 2018 June 2018 July 2018 August 2018 September 2018 October 2018 November 2018 December 2018 January 2019 February 2019 June 2019 September 2019 October 2019 November 2019 February 2020 March 2020 April 2020 May 2020 June 2020 July 2020 August 2020 January 2021 February 2021 March 2021 April 2021 August 2021 September 2021 October 2021 June 2022 July 2022 September 2022 October 2022 November 2022 December 2022 February 2023 March 2023 April 2023 May 2023 June 2023 July 2023 August 2023 September 2023 October 2023 November 2023 December 2023 February 2024 March 2024 April 2024 May 2024 June 2024 July 2024 August 2024 September 2024 October 2024 November 2024 |