گـُوبـــاره
 

Sunday, April 21, 2024


رازگشایی از شیوه ی حمله ی اسرائیل به ایران  


طی ِاین مرحله بی همرهی خضر نکن
ظلمات است، بترس از خطرِ گمـراهی
(حافظ)

انگلیسی ها همیشه ایران را کشوری یکپارچه می خواسته اند. هم از آنرو که ایران بزرگترین کشور در خاورمیانه است و نیز این که سر و کله زدن با یک حکومتِ قدرتمند مرکزی در کشوری مانند ایران را بهتر و آسانتر از گفتگو با سرانِ آل ها و ایل ها و گروه های دینی و قومی و سیاسی می دانند. این سیاست را امریکا نیز پس از جنگِ جهانی دوم پی گرفته است. پس از انقلاب، هنگامی که در پی اشغالِ سفارتخانه امریکا در تهران، گروگان های امریکایی را با چشم های بسته جلوی دوربین های تلویزیون های جهان نمایش داده شدند، سناتوری پرسیده بود که چرا امریکا که بزرگترین ابرقدرت جهان است و توانایی شگفتی در بازآراییِ نقشه جهان دارد و در همه جا بعنوان نیرویی مثبت و نیکو برای گسترش آزادی و آبادی دخالت می کند(!)، اجازه داده است که کشورِ وامانده و جامانده ای مانندِ ایران، در چنان نقطه استراتژیکی از جهان، یکپارچه بماند و امروز با دیپلمات های ما چنین کند؟ چرا کسی ریسک چنین رخدادی را پیش بینی نکرده بود؟. مرادِ آن سناتور این بود که چرا امریکا تاکنون این کشور را از هم نپاشیده و به چند کشورِ کوچکتر بدل نکرده است؟ این پرسش ها، در آن زمان، گفت و نوشت های زیادی را دامن زد، اما بسیاری از کسانی که در این باره ی این چگونگی در رسانه های همگانی گفتند و نوشتند، برآن بودند که ایران همیشه پایگاه سرمایه داری غرب در خاورمیانه خواهد ماند و آنچه بنام انقلاب اسلامی در ایران رویداده است، پدیده ای نابهنگام و زودگذر است و ایران همچنان در آینده، پایگاه بزرگی برای غرب خواهد بود. این نگرش، ریشه در سیاستی داشت که دنباله ی سیاست انگلیس در سده ی گذشته درباره ایران بود. این سیاست، یکپارچه خواستنِ ایران در راستای امنیت خارومیانه و جهان بود. آنان یکبار در سده بیستم میلادی، آذربایجان را از چنگ روس ها در آورده بودند و به ایران بازگردانده بودند.

در دوران نزدیکتر، حتی اوباما هم بر این باور بود که چون ایران بیشترین شمارِ جوانان درس خوانده و نوگرا و نیز نیروی کاری نیمه ماهر در خاورمیانه دارد که بسیاری از آنان هوادار ارزش های امریکایی و خواهانِ سبک زندگی غربی هستند، باید ایران را سرمایه ای دراز مدت دید. چنین بود که او نه تنها هرگز گزینه ی نظامی را جولان نداد، بلکه همواره می کوشید که با نرمخویی، دیالوگی با مردم ایران داشته باشد و با حکومت اسلامی نیز مدارا کند. حتی در دوران ترامپ هم که هوچیگری و پاپیولیسمِ داخلی و خارجی، یورش به ایران و از هم پاشی رژیم کنونی را از امریکا می خواست و نتن یاهو شب و روز به امریکا هشدار می داد که بمب اتمیِ اسلامی در حال ساخته شدن است، پی گیریِ سیاستِ یکپارچه خواهی ایران سبب شد که ترامپ در آخرین لحظه، فرمان حمله به ایران را وارو کند و با این کارِ خود، بسیاری از لابی های پرتوانِ یهودی و عربی را نا امید کند.

شیوه ی رفتارهای سیاسی امریکا و انگلیس در پیوندِ با حمله ی اسراییل به ایران در هفته ی گذشته نیز نشان داد که خوشبختانه سیاست امریکا و انگلیس درباره ی یکپارچه خواهی ایران همچنان پابرجاست. گواهِ این سخن، گونه ی یورش اسراییل به ایران در روز جمعه ی گذشته است. اگر قرار می بود که ایران را در اندک زمانی به هم بریزند، اسراییل پالایشگاه های فعال ایران را بمباران می کرد تا منبع اصلی درآمدِ حکومت، بی درنگ قطع شود و عمله و اکره ی داخلی و خارجیِ رژیم را در اندک زمانی بجان هم بیفتند و آشوبِ بنیان کنی در ایران بپا شود. اما امریکا چنان نکرد و با فشار بر حکومتِ نتن یاهو و همپالکی های دست راستی اش، او را وادار به خویشتنداری کرد.

به گمانِ من، بنیادی ترین پیامی که از پاسخ نظامی اسرائیل به ایران می توان گرفت، این است که امریکا و انگلیس، همچنان ایران را کشوری یکپارچه می خواهند و در راستای این سیاست، حتی با حکومت آخوندهای قشری نیز کنار می آیند و تجزیه ایران را برنمی تابند.



Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway