از بسکه ريشوی معمّم دارد اين شهرشکل کريهی از جهنم دارد اين شهر
تيغِ نگاه هر يکی، بدتر ز آن يک
يعنی هزاران ابن مُلجم دارد اين شهر
هرجا روی يا حوزه و يا روضه بينی
از زندگی، سازندگی رم دارد اين شهر
از بوی الرحمن و قيل و قال ِ ترحيم
چون فاضلابِ کلکته دم دارد اين شهر
با آنهمه گندِ عبا، عمامه، نعلين
گويی علاوه بر تری، نم دارد اين شهر
دوزخ بسـوزاند به آتش هر پلشـتی
پس از جهنم نیز هم، کم دارد اين شهر
جز قیل و قالِ هیچ و پوچ و مرگ و زاری
آيا که چـيز ديگـری هـم دارد اين شــهر؟