وسوسه ی گیسوانِ تو
آتشی که درگرفته استدر کاهدانِ عبا و قبا و وبا.
وسوسه ی گیسوانِ توسودای سپیدهو رسیدن.
چيزی برای ماندن اگر هستوسوسه ی گيسوان توستتا در خيابان های شهرشوخناک و رمانبدست نسيم رها شودو کولاکی از شعر و شور و شيدايی بپا کند.