بخش ديگرِ دگرگونسازِ کشاورزی، پيدايش ورزش و ادبيات و هنر بود. انسانِ جنگل زی، نيازی به ورزش نمی داشت، زيرا که دوندگی روزمره، نايی در تن او برای ورزش برجا نمی گذاشت. انسان در پرتو کشاورزی توانست که از چرخه روزمرگی رها شود و بتواند بی که نگران آب و نان خود باشد، به کار ديگری دست زند. آنچه کارِ فکری خوانده می شود، برآيندی از کشاورزی ست که هم به پيدايش رشته های کاری ديگری کشيده شد و در پايان به ويژه کاری راه بُرد، و هم برای نخستين بار در تاريخ جانوران، تن های چاق و پر چربی پديد آورد. پيدايش ويژه کاری، يکی از برآيندهای بزرگ کشاورزی ست.
پيدايش خط و نگارش را نيز بايد يکی از برآيندهای بزرگ کشاورزی دانست. اين برآيندِ بزرگ، انسان را در سپارشِ انديشه ها و تجربه های خود به آيندگان توانمند نمود. از آن پس هر نسل توانست که دنباله کارهای گذشتگان و پژوهش ها و بررسی های نسلِ پيشين را بگيرد و دانش انسان را در همه رشته ها افزايش دهد. گذشته از آن، پيدايش نگارش و خط سببِ فرهنگ و حافظه ويژه ای شد که به آن،"فرهنگ کتبی" می گويند.9
با آغاز روزگار روشنگری، دوران تازه ای در تاريخ انسان آغاز شد که دوران مدرن نام گرفته است. بازتاب های شگرف اين دوره، آن چنان ژرف و فراگير است که کولاک آن دامن گيرِ همه جهان هستی شده است.