گـُوبـــاره
 

Wednesday, May 07, 2014


سُنّت میمون ِمیمونی!  


در جایی گفتم که یکی از خطرناکترین کارها در جهان، رویارو شدن انسان با انسان های دیگر و معاشرت و مراوده با آن هاست. یکی شگفت زده گفت؛ "به حق چیزای نشنیده." پس بد نیست بگویم که چرا چنین است. در جهانِ جانوران ِ گله زی، تنها اعضای گله می توانند در کنار یکدیگر باشند. غریبه ها و جانوران دیگری که به گله نزدیک می شوند، با خشم و پرخاش همه اعضای گله، فراری داده می شوند. البته هیچ جانوری هرگز چنین نمی کند، مگر برای دست اندازی به گله و شکار یکی از اعضای آن. در طبیعت، تنها انسان است که به همنوع خود نزدیک می شود و با بیگانه آشنا می شود. البته این چگونگی با پشتوانه بیش از صدهزار سال آداب و اخلاق و سنت روی می دهد. یعنی اگر می توانستیم که به گذشته باز گردیم، می دیدیم که هرچه پس تر می رویم، نزدیکتر شدن به دیگران و مراوده با آن ها خطرناکتر می شود. شکستن حریم خصوصی در گذشته، بیشتر برای آزار دادن و ربودن بوده است و اگر چنان نیز نبوده است، اندی پس از با هم بودن، به کشمکش و زد و خورد کشیده می شده است. 

این چگونگی چنان ریشه دامنه داری در ساختار روانی ما دارد که هنوز هنگامی که کسی با بیگانه ای روبرو می شود، فشار خون هر دوتن اندکی افزایش می یابد. چنین است که بسیاری از پستانداران، بویژه بسیاری از میمون ها، در هنگام رسیدن به یکدیگر، سرانگشت سبابه خود را به یگدیگر می زنند. این نماد، نشانه نشان دادن مهر و آشتی و یگانه شدن با یکدیگر است. انسان کنونی این نماد را با دست دادن و یا بوسیدن و یا در آغوش کشیدن نشان می دهد. یعنی که نه تنها من خیال بدی برای تو در سر ندارم، بلکه با گذاردن دست خود در دست تو، خود را با تو یکی می دانم و با تو یگانه می شوم.

بـله، این یکی از انگشت شمار سُنت های میمونی ست که از نیای انسان بدو رسیده است.    


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway