در گستره اينترنت نوشته نخواندنی به زبان فارسی زياد است و خواندنی کم. يکی از چند جايی که من گهگاه سر میزنم، سايت
محمد قائد است. قائد را همه فارسی خوانهای جّدی میشناسند و با کارهايش آشناهستند. وی از انگشت شمار نويسندگان انديشمندیست که نوشتههايش آموزنده و دلنشين و خواندنیست. قائد هم فرهنگ بومی – يا به نوشته خودش، خرده فرهنگهای - بومی را میشناسد و هم با چشمانداز مدرن آشناست. شرمسارانه بايد بگويم که من از بسياری از آنچه اين روزها به فارسی نوشته میشود، انتظار آموختن ندارم و هربار که نوشتهای ذهن انگيز و شورآور میخوانم، تا چندی سرشار و خوشحال میمانم. مقالات محمد قائد برای من از اين دست نوشتههاست و هرگاه که به نوشته تازهای از او میرسم، آنگاهم شاد و آباد میشود.
در روزگار ِما، بيشتر مردم، ارزش هر نوشته را در پرتو جايگاه نويسندهاش در سلسله مراتب آکادميک و يا پايگاه رسانهای وی میسنجند. اين که ايشان استاد کدام دانشگاه است و يا در کدام رسانه خارجی برای دردهای بی درمان ايران و جهان نسخه میپيچد. محمد قائد از اين گونه استادان "هميشه در صحنه" نيست و هم از اينرو، نوشتههايش آنگونه که بايد خوانده نمیشود. البته بگو تو از کجا می دانی که نمی شود؟ درست است، اميدوارم که چنان نباشد.