گـُوبـــاره
 

Wednesday, April 14, 2010


فرهنگ انديشيدن 


فرهنگ انديشيديدن در ميان ما ايرانيان، فرهنگ کُلی گرايی و تئوری‏های من- در- آوردی عاميانه و کليشه پردازی‏های بی سروته است. مرادم از فرهنگ انديشيدن، شيوه کاربرد انديشه در گره گشايی و پاسخ يابی‏ست. انديشيدن، گره گشايی از گوريدگی و پاسخ يابی برای هر پرسش است. اين توانايی در سرزمين ما در سده های گذشته وجود نداشته است و بیشتر پرسش‏های ما پاسخ‏های وارداتی داشته است. راستی چرا چنين است و چرا انديشيديدن ِ خرد مدار در فهرست رفتارهای ايرانی نيست؟ چرا ما در چند سده گذشته، يک ايرانی انديشه ورز که با آوردن ديدگاهی تازه گره‏ای از گرفتاری‏های انسان گشوده باشد، نداشته‏ايم؟ چرا فرهنگ ما اين چنين بی نياز از انديشه است و انديشه ورزی و هوشياری و خردمندی را ميدان نمی دهد؟

شايد اين چگونگی از آنروست که چون در سده‏های گذشته، بويژه پس از يورش مغول‏ها به ايران، انديشيديدن کاری زيانبار و مرگ آور بوده است، فرهنگ ايرانی بی هيچ سرمايه فکری، رويشی خودبخودی و انديشه ستيز بخود گرفته است. اگرچه هر کُنش فرهنگی ريشه در فکری دارد، اما فرهنگ برای پايداری خود نيازی به انديشمند ندارد. اهميت خرد و انديشه تنها پس از دوران رنسانس به فهرست ارزش‏های فرهنگی و اجتماعی پيوست و پيش از آن ويژگی‏های ديگری چون ايمان و آرمان و پايداری ارجمند بود.

شايد هم بی نيازی از انديشيدن برای آن است که زندگی در پرتو فرهنگ‏های ساده پيش مدرن، نيازی به فکر کردن ندارد و روالی طبيعی و خودبخوی و پيش بينی پذير دارد. جامعه شناسان می‏گويند که اساسی‏ترين دليل اين که در کشورهای پيشرفته صنعتی کودتايی رخ نمی‏دهد اين است که نظاميان توانايی اداره اين کشورها را ندارند. براين اساس، می‏توان گفت که بی نيازی فرهنگ‏های کشورهايی مانند ايران از آنروست که چون در اين کشورها ويژه‏کاری و تخصص وجود ندارند، همگان کم و بيش می‏توانند همه کاره باشند. در سرزمينی که دلاک، هم دندانپزشک است و هم جراح ختنه و فيزيوتراپيست و ماساژ دهنده و متخصص مو و نيز مشاور امور جنسی جوانان، انديشيدن و پژوهش و پالايش، آب در هاون کوبيدن است.

البته شايد نمايه کنونی زندگی شهری در ايران برخی را برآن دارد تا بپندارند که ايران کنونی کشوری مدرن و شهری و نيمه صنعتی‏ست. کشوری که در آن بيش از پنجاه هزار نفر عضو هيات‏های علمی دانشگاه‏های گوناگون‏اند. با اين همه، باز به اين پرسش می‏رسيم که چرا اين همه کبکبه، به سنت انديشيدن درآن کشور راه نبرده‏است و هيچ دانشمند و روشنفکری ازآن ديار، نه تنها چشم‏انداز تازه‏ای پيش روی ما نگشوده است که بسيارانی از نويسندگای و روشنفکرانش حتی از تازه‏های فرهنگ و انديشه در جهان کنونی بی‏خبرند.

هرفرهنگ سيستم نگهدارنده خود را نِيز به دارندگان خود می‏دهد و اين پنداره را در ذهن آنان پديد می‏آورد که دارای فرهنگی بزرگ و ژرف و بارورند. اين چگونگی سبب می‏شود که ما فرهنگ را بخشی از ناموس خود بدانيم و با آن برخوردی عاطفی داشته باشيم. از اينرو می‏دانم که آنچه در اين باره نوشتم، بسيارانی را آزرده خواهد کرد. اين آزردگی نخستين گام ِ گذر از چنگال سيستم دفاعی فرهنگ و رهايی از چنبر خويشتنخواه آن است.


Post a Comment
Comments: Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway