گـُوبـــاره
 

Monday, February 25, 2008


سـراب وار 


بينايی برترين حس انسانی ست. البته همه حس های پنجگانه در جای خود سودمند و بايسته اند اما در پنداره انسان، بينايی سرآمد حس های پنجگانه اوست. انسان، دريافت های بينايی خود را بيش از داده های چشايی، بساوايی، بويايی و آوايی می پذيرد. از اينروست که در بيشتر فرهنگ ها، ديدن، گواهی پسنديده بر پذيرفتن و باورکردن است و آنچه را فرد با چشمان خود می بيند، می پذيرد.1 اين چگونگی سبب شده است تا پادشاهان و دارندگان ِ زور و زر، توانايی خود را در گستره ديد ديگران بگذارند و از اين راه کبکبه و دبدبه و هيبت و هيمنه خود را در ديدگاه ديگران به نمايش بگذارند. کاخها و کوشک های جهان، همه نشانه های اين نمايش است.

اين چگونگی درباره تمدن ها نيز کارکرد دارد. تمدن غربی پرنماترين نمونه امروزی اين نکته است. روزگاری انسان غربی با نگاهی نو به هستی، جهان و پديدارهای آن را به گونه ای بازتعريف کرد که پيامدهای آن به هنگامه بزرگی بنام "انقلاب صنعتی" انجاميد. اين هنگامه و بازتاب ها و پي آيندهای آن، همه جهان را به گونه بازگشت ناپذيری دگرگون ساخت. چون بخش بزرگی از دگرگونی های اين انقلاب مادی بود و هماره ديدرس جهانيان قرار داشت، همگان بزرگی و ژرفای اين تمدن را پذيرفتند و گاه- بی که بدانند و يا بخواهند- برآن گواهی دادند. بله، راز پيروزی فرهنگ و تمدن غربی در جهان، بنياد مادی آن است که غربيان را از توانايی های بسيار چشمگير و شگفتی برخوردار کرد و جهانيان را شيفته آن توانايی ها ساخت. اين بنياد، اندک اندک، انسان غربی را در اذهان جهانيان انسانی برتر و راه ها و رسم های او را بهتر از ديگر راه ها و رسم ها نماياند.

دردهه های پايانی سده نوزدهم و سال های آغازين سده بيستم، پيامدهای چشمگير ِانقلاب صنعتی اروپا سبب شد که بسياری ازغربيان خود را بربلندای هرم انسانی و بالاترين پله نردبان ترقی بپندارند و جهان را آزمايشگاهی برای انديشه ها و آرمانهای خوِيش بدانند. خوش بينی همگانی به پيشرفت جهان و رستگاری انسان درپرتو دستاوردهای دانش درآن روزگاران به گونه ای بود که هرگز کسی نمی پنداشت که در سده آينده - يعنی روزگار کنونی- اثری از بيماری و گرسنگی و خشکسالی و جنگ در جهان باشد. نيزهرگز کسی گمان نمی کرد که در دهه آغازين سده بيست و يکم، مليونها نفر از بيماريهای روانی و ناهنجاری های رفتاری و کرداری رنج ببرند. گفتنی ست که در کشور انگلستان که مهد انقلاب صنعتی غرب بود، اکنون يک چهارم مردم به گونه ای گرفتاری بيماری های روانی هستند.
پايانداد اين همه، ذهن انسان را بسوی اين نکته رهنمون کرده است که آرمانشهر انسانی همچنان در دور دستی بيکرانه، سراب وار او را می خواند و آرمان خواهی او را به هلهله وا می دارد.
...........................
1. چنين است که گفته اند که؛ "شنيدن کی بود مانند ديدن" و يا؛ "ز دست ديده و دل هردو فرياد". هم نيز دريافت های درون-ذهنی را، " بينش" با " چشم دل" می پندارند. شاعری پارسی گوی تا آنجا پيش رفته است که کار ذهن و خيالپردازی آن را نيز به بينايی نسبت داده است و می گويد که:

يک نگاه سير، سيرم می کند
چشم کورم، کار ِ ....م می کند.



Post a Comment
Comments:
Ebrahim jaan,

Your recent post forced me to pick up a book that I had left unfinished. It is a very good read which I found facinating and I think you would enjoy it too. If you haven't read it yet you should.
Here is a bit of introduction: "
Blink: The Power of Thinking Without Thinking is a 2005 book by Malcolm Gladwell in which he explores the power of the trained mind to make split second decisions, the ability to think without thinking, or in other words using instinct.

The author describes this phenomenon as "thin-slicing": our ability to gauge what is really important from a very narrow period of experience. In other words, spontaneous decisions are often as good as—or even better than—carefully planned and considered ones. Gladwell draws on examples from science, advertising, sales, medicine, and popular music to reinforce his ideas.

Thank you again for a great topic and helping me go back to my book/Helia
 
Dear Ebrahim

Society is one vast conspiracy for carving one into the kind of statue likes, and then placing it in the most convenient niche it has.

doost
 
ابراهيم جان؛ سلام

دست مريژاد. قشنگ بود.

ستاره
 
Post a Comment
Free counter and web stats blog counter
seedbox vpn norway