ایرانِ کنونی وانهادِ امپراتوری باستانیِ شکست خوردهای ست که مانندِ همۀ کشورهایی که از امپراتوریهای بزرگ بجا مانده است، با بحرانهای بی درمان - نمای اجتماعی و فرهنگی روبروست. نمونههای این کشورها؛ ایران، ترکیه، مصر و روسیه است. نخستین واکنش انسان به هر شکستِ بزرگ - چه فردی و چه تاریخی - ناباوری و انکار آن است. این چگونگی در پیوند با رویدادهای اجتماعی، دنبـالهای سدهای دارد. از آن پس، انسان اندک اندک، ناگزیر از پذیرش نگونبختی خویش و هم میهناناش میشود و ناباوری و انکار، با خشم و تلخ جانی جایگزین میشود. شکست در برابر دشمنی که با شبیخونی ناگهانی بسوی آب و خاک و خانه و کاشانۀ انسان تاخته است و جان و جهان او را دگرگون و تیره و تار کرده است، حقیقتی ناگوار و نپذیرفتنی برای همۀ جانوران، بویژه پستانداران که به گسترۀ زیستِ خود دل میبندند و به گوهر خاک و خون پرستاند، میباشد. این چگونگی برای ساکنان امپراتوریهای بزرگ، بسیار دشواتر و سهمگین تر از دیگران است و بازتابهای آن، روانشناسی ویژهای را میدان میدهد که بررسی همۀ رویهها و سویههای آن، تن به تورِ رازگشای پژوهشهای روانشناسیک نمیدهد.
دنبـاله این نوشته در یکی از لینک های زیر: